♤𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂♤
♤𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂♤
part²
ات ویو
روز جالبی بنظرم میاد ولش حتما بخاطر اینکه قرار با لیا و مارنی برم بیرون وایی من چمشده الان فکر میکنن دیوونه هستم 《از اول دیوونه بودی خبر نداشتی😐》
یهو بادیگاردم اومد سمت تعظیم کرد
بادیگارد:روز بخیر خانم
ات:مرسی
در ون رو برام باز کرد سوار شدم هندزفری روتو گوشم گذاشتم از بادیگارد خاستم پنجره رو بکشه پایین بعد چشام بستم
10مین بعد
با صدای راننده فهمیدم رسیدیم در ون باز شد مثل همیشه داشتن نگام میکردن رفتم تو کلاس که دخترا رو دیدم
لیا:سلاممم گاووو جونمم
ات:سلام خررر
مارنی۰:سلام اتیی روالیی
ات :سلام مانیییییی
مارنی:چند بار بهم نگو مانیی😐
ات:بلو باوا
دلیلیللیللیلیلیللیل《مثلا زنگه😐😂
ویو تهیونگ 《وی وارد میشود🥲》
هوفف بار اسحله هارو بردن زیر زمین منم رفتم تو اتاقم
دوش 10مین گرفتم اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم رفتم پایین خدمتکارا داشتن عمارتو تمیز میکردن چون شب مهمونیه اجوما رو صدا کردم
وی:اجوماااااااا
اجوما:بله ارباب بامن کاری داشتید
وی: امشب مهمونیه میخام همه چی عالی باشه فهمیدی
اجوما:بله اربال دستورتون اجرا میشه
وی:خوبه میتونی بری
اجوما:بله ارباب
part²
ات ویو
روز جالبی بنظرم میاد ولش حتما بخاطر اینکه قرار با لیا و مارنی برم بیرون وایی من چمشده الان فکر میکنن دیوونه هستم 《از اول دیوونه بودی خبر نداشتی😐》
یهو بادیگاردم اومد سمت تعظیم کرد
بادیگارد:روز بخیر خانم
ات:مرسی
در ون رو برام باز کرد سوار شدم هندزفری روتو گوشم گذاشتم از بادیگارد خاستم پنجره رو بکشه پایین بعد چشام بستم
10مین بعد
با صدای راننده فهمیدم رسیدیم در ون باز شد مثل همیشه داشتن نگام میکردن رفتم تو کلاس که دخترا رو دیدم
لیا:سلاممم گاووو جونمم
ات:سلام خررر
مارنی۰:سلام اتیی روالیی
ات :سلام مانیییییی
مارنی:چند بار بهم نگو مانیی😐
ات:بلو باوا
دلیلیللیللیلیلیللیل《مثلا زنگه😐😂
ویو تهیونگ 《وی وارد میشود🥲》
هوفف بار اسحله هارو بردن زیر زمین منم رفتم تو اتاقم
دوش 10مین گرفتم اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم رفتم پایین خدمتکارا داشتن عمارتو تمیز میکردن چون شب مهمونیه اجوما رو صدا کردم
وی:اجوماااااااا
اجوما:بله ارباب بامن کاری داشتید
وی: امشب مهمونیه میخام همه چی عالی باشه فهمیدی
اجوما:بله اربال دستورتون اجرا میشه
وی:خوبه میتونی بری
اجوما:بله ارباب
۳.۵k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.