عشق ناگهانی
Sudden Luv
part ۱۷🧋🫧
ꕥꕥꕥꕥꕥꕥꕥ
بورام:آره دیگه همین...
.
بورا:من که میدونم ادامه داره😁
بورام:ایششش... خیل خب... بعد پاساژ منو سوار کرد و تا اینجا آورد
بورا:حالا شد
.
بورا:منم تا حدودی تکلیفم رو با نامجون مشخص کردم... تا ببینیم چی میشه ولی من هنوز متوجه نشدم که واسه چی میخوان اینکارو با ما و زندگیمون کنن
.
بورام:*اشک مصنوعی😁* هق هق
بورا:منم تا دو دقیقه میخوام فضا رو احساسی کنم تو میرینی تو حس و حالم
بورام:اصن خاصیت خواهر همینه گلم🤗 چه انتظاری داشتی
بورا:هعی خدایا...چه گناهی کردم این بزمجه نصیبم شد. 😩
بورام:کوفت... از خداتم باشه... هی راستی من ۲ دقیقه زود تر از توی گاو شروع کردم به عر زدن پس با بزرگترت درست رفتار کن.. معلوم الحال..
بورا:*دست به دعا بردن* خدایا اگه میخواستی شفا بدی که تا حالا داده بودی پس لا اقل به ما صبر ایوب بده.
.
خب اینم از این پارت☘️✴️
part ۱۷🧋🫧
ꕥꕥꕥꕥꕥꕥꕥ
بورام:آره دیگه همین...
.
بورا:من که میدونم ادامه داره😁
بورام:ایششش... خیل خب... بعد پاساژ منو سوار کرد و تا اینجا آورد
بورا:حالا شد
.
بورا:منم تا حدودی تکلیفم رو با نامجون مشخص کردم... تا ببینیم چی میشه ولی من هنوز متوجه نشدم که واسه چی میخوان اینکارو با ما و زندگیمون کنن
.
بورام:*اشک مصنوعی😁* هق هق
بورا:منم تا دو دقیقه میخوام فضا رو احساسی کنم تو میرینی تو حس و حالم
بورام:اصن خاصیت خواهر همینه گلم🤗 چه انتظاری داشتی
بورا:هعی خدایا...چه گناهی کردم این بزمجه نصیبم شد. 😩
بورام:کوفت... از خداتم باشه... هی راستی من ۲ دقیقه زود تر از توی گاو شروع کردم به عر زدن پس با بزرگترت درست رفتار کن.. معلوم الحال..
بورا:*دست به دعا بردن* خدایا اگه میخواستی شفا بدی که تا حالا داده بودی پس لا اقل به ما صبر ایوب بده.
.
خب اینم از این پارت☘️✴️
۸۷۸
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.