اسم رمان: عشق پنهان
اسم رمان: عشق پنهان
پارت 3❤💚
راوی: 10دیقه گذشته بود و مامور ها از اونجا رفته بودند. اکو و جانی وقتی دیدند مامورها از اونجا رفتند ب راه خود ادامه دادند.
جانی: خب دیگ رسیدیم.
راوی: جانی زنگ در خونه ی وندر رو زد. در باز شد، اما ب جای وندر دختری در رو باز کرد. برای اینکه بتونید اون دختر رو در ذهن خودتون تجسم کنید، اون رو توصیف و معرفی میکنم.
اسم اون وایولت هس ولی بیشتر آدم ها اونو وای صدا میکنن، حدودا 14تا 16سالش هس، موهای وایولت ب رنگ قرمز هس، رنگ. چشماش مث ترکیب رنگ طوسی و آبی هس.
اکو: سلام، من اکو هستم. شما همون تازه وارد ها هستید؟
وای: سلام، بلع منو خواهرم تازه ب این شهر اومدیم.
اکو: اسم شما چیع؟
وای: اسم من وایولت هس، میتونی وای صدام کنی.
جانی: اکو من کار دارم باید برم انگار وندر هم کاری نداره. خوش بگذره بای.
اکو: اوکی برو، بای.
وای: چرا دم در وایسادی؟ بیا تو!
اکو: ن مرسی همینجا خوبه فقط اومدم ت و خواهرتو ببینم.
وای: خب خواهرم خوابه بیا تو منم اونو بیدار میکنم.
اکو: امممم باش
وای: راستی ت چن سالته؟
اکو: من 13سالمه!
وای: عههه پس با خواهرم همسنی!
پارت 3❤💚
راوی: 10دیقه گذشته بود و مامور ها از اونجا رفته بودند. اکو و جانی وقتی دیدند مامورها از اونجا رفتند ب راه خود ادامه دادند.
جانی: خب دیگ رسیدیم.
راوی: جانی زنگ در خونه ی وندر رو زد. در باز شد، اما ب جای وندر دختری در رو باز کرد. برای اینکه بتونید اون دختر رو در ذهن خودتون تجسم کنید، اون رو توصیف و معرفی میکنم.
اسم اون وایولت هس ولی بیشتر آدم ها اونو وای صدا میکنن، حدودا 14تا 16سالش هس، موهای وایولت ب رنگ قرمز هس، رنگ. چشماش مث ترکیب رنگ طوسی و آبی هس.
اکو: سلام، من اکو هستم. شما همون تازه وارد ها هستید؟
وای: سلام، بلع منو خواهرم تازه ب این شهر اومدیم.
اکو: اسم شما چیع؟
وای: اسم من وایولت هس، میتونی وای صدام کنی.
جانی: اکو من کار دارم باید برم انگار وندر هم کاری نداره. خوش بگذره بای.
اکو: اوکی برو، بای.
وای: چرا دم در وایسادی؟ بیا تو!
اکو: ن مرسی همینجا خوبه فقط اومدم ت و خواهرتو ببینم.
وای: خب خواهرم خوابه بیا تو منم اونو بیدار میکنم.
اکو: امممم باش
وای: راستی ت چن سالته؟
اکو: من 13سالمه!
وای: عههه پس با خواهرم همسنی!
۷۹۸
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.