تو مال منی پارت ۳ قسمت ۲
عقربههای ساعت روی عدد نه خودنمایی میکردن
با باز کردن در آشپزِ، خونه رو دید و سریع گفت: بله آجوما
_بیاید این سینی غذای آقای جئون این ساعت باید ببرید
سری تکون داد و با گرفتنش خواست بره که فکری به ذهنش رسید
سریع کتابش و برداشت و گفت: آجوما میشه غذای منم تو این سینی بذارید
آجوما گیج از حرف من باشهای گفت و پایین رفت
سریع موهام و مرتب کردم و منتظر آجوما موندم
ا/ت با گرفتن سینی تشکری کرد و به سمت اتاق سرگرد جئون حرکت کرد..
در و زد و با کسب اجازه رفت تو
سرگرد باز با دیدن اون جوجه پر حرف کلافه به روبهرو نگاه کرد
ا/ت با لبخند خبیثی سینی رو روی میز گذاشت و گفت: میدونید سرگرد مامانم همیشه میگه کسایی که تنها غذا میخورن شیطون گولشون میزنه که با خانوادشون غذا نخورن منم برای جلوگیری از فِتنه افکنی شیطون میخوام باهاتون غذا بخورم...
#𝒑𝒂𝒓𝒕_3
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
ꨄ︎
با باز کردن در آشپزِ، خونه رو دید و سریع گفت: بله آجوما
_بیاید این سینی غذای آقای جئون این ساعت باید ببرید
سری تکون داد و با گرفتنش خواست بره که فکری به ذهنش رسید
سریع کتابش و برداشت و گفت: آجوما میشه غذای منم تو این سینی بذارید
آجوما گیج از حرف من باشهای گفت و پایین رفت
سریع موهام و مرتب کردم و منتظر آجوما موندم
ا/ت با گرفتن سینی تشکری کرد و به سمت اتاق سرگرد جئون حرکت کرد..
در و زد و با کسب اجازه رفت تو
سرگرد باز با دیدن اون جوجه پر حرف کلافه به روبهرو نگاه کرد
ا/ت با لبخند خبیثی سینی رو روی میز گذاشت و گفت: میدونید سرگرد مامانم همیشه میگه کسایی که تنها غذا میخورن شیطون گولشون میزنه که با خانوادشون غذا نخورن منم برای جلوگیری از فِتنه افکنی شیطون میخوام باهاتون غذا بخورم...
#𝒑𝒂𝒓𝒕_3
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
ꨄ︎
۲۱.۴k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.