ازدواج اجباری پارت 7
ادمین
ات لباسش رو در آورد و میخواست سرش رو بیاره بالا که دید کوک هم لباسش رو در اوره و سریع سرش رو بورد پایان تا کوک رو نه بسته
کوک هم آمد نزدیکه ات و گفت خجالت نکش
چون قراره حالا حالا ها زیر ددی ناله کنی و اسمش رو جیغ بزنی و دستش رو ی چونت گذاشت و سرت رو آورد بالا
و گفت قراره امروز روز اول ناله کردند باشه قراره امروز فقط اسمم رو جیغ بزنی و راستی باید الان دیک ددی رو ساک بزنی پس سریع باش.
ویو ات
موهامو گرفت و به دیکش نزدیک میکرد
و مجبورم کرد تا دیکش رو بکنم توی دهنم
بچهها دستم درد گرفت یک ساعت دیگه میزارم
و گفت ساک بزن سریع باش میخوام ارضام کنی فهمیدی پس سریع باش برام ساک بزن کل حرفاش رو به ات خمار گفت
و منم شروع به ساک زدن کردم
بعد چند دقیقه مایه گرمی رو توی دهنم حس کردم میخواستم توفش کنم که کوک گفت بخورش و منم مجبور شدم بخورمش
وقتی خوردمش کوک دیکش رو از توی دهنم آورد بیرون و منو انداخت روی تخت و وحشیانه لبم رو میبوسید
و مک میزد ولی من همراهی نمی کردم که با اون دستش سینه هامو محکم فشار داد ناله خفه ای کردم و تا چار همراهی کردم
و بعد چند دقیقه نفسامون گرف
و از هم جدا شدیم و کوک رفت سراغ
سینم محکم فشارش میداد که وقتی دستش رو برداشت سینم کبود شده بود ولی ول کن نبود و با یکی از ممه هام بازی کرد و یکی رو کرده خود توی دهنش
وقتی کارش با ممه هام تموم شد
ات لباسش رو در آورد و میخواست سرش رو بیاره بالا که دید کوک هم لباسش رو در اوره و سریع سرش رو بورد پایان تا کوک رو نه بسته
کوک هم آمد نزدیکه ات و گفت خجالت نکش
چون قراره حالا حالا ها زیر ددی ناله کنی و اسمش رو جیغ بزنی و دستش رو ی چونت گذاشت و سرت رو آورد بالا
و گفت قراره امروز روز اول ناله کردند باشه قراره امروز فقط اسمم رو جیغ بزنی و راستی باید الان دیک ددی رو ساک بزنی پس سریع باش.
ویو ات
موهامو گرفت و به دیکش نزدیک میکرد
و مجبورم کرد تا دیکش رو بکنم توی دهنم
بچهها دستم درد گرفت یک ساعت دیگه میزارم
و گفت ساک بزن سریع باش میخوام ارضام کنی فهمیدی پس سریع باش برام ساک بزن کل حرفاش رو به ات خمار گفت
و منم شروع به ساک زدن کردم
بعد چند دقیقه مایه گرمی رو توی دهنم حس کردم میخواستم توفش کنم که کوک گفت بخورش و منم مجبور شدم بخورمش
وقتی خوردمش کوک دیکش رو از توی دهنم آورد بیرون و منو انداخت روی تخت و وحشیانه لبم رو میبوسید
و مک میزد ولی من همراهی نمی کردم که با اون دستش سینه هامو محکم فشار داد ناله خفه ای کردم و تا چار همراهی کردم
و بعد چند دقیقه نفسامون گرف
و از هم جدا شدیم و کوک رفت سراغ
سینم محکم فشارش میداد که وقتی دستش رو برداشت سینم کبود شده بود ولی ول کن نبود و با یکی از ممه هام بازی کرد و یکی رو کرده خود توی دهنش
وقتی کارش با ممه هام تموم شد
۴۷۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.