.... یا رب تو ببین چه میکند زلف نگار
.... یا رب تو ببین چه میکند زلف نگار
با بنده تو در این شب تیره و تار
ای وای اگر .... روسریش بردارد
هر حلقه کند بی گنه هان را سردار
یا رب تو شراب کهنه دستش دادی
شمشیربه نگاه بت پرستش دادی
کردی تو زخاک سرشت من از مستی
هستی مرا به چشم مستش دادی
یا رب تو ببین که باده اش از خون است
در خاک فتاده از غمش مجنون است
هر قطره ی خون او گلی خواهد شد
هر لاله که می دمد رخش گلگون است
ملکان
با بنده تو در این شب تیره و تار
ای وای اگر .... روسریش بردارد
هر حلقه کند بی گنه هان را سردار
یا رب تو شراب کهنه دستش دادی
شمشیربه نگاه بت پرستش دادی
کردی تو زخاک سرشت من از مستی
هستی مرا به چشم مستش دادی
یا رب تو ببین که باده اش از خون است
در خاک فتاده از غمش مجنون است
هر قطره ی خون او گلی خواهد شد
هر لاله که می دمد رخش گلگون است
ملکان
۵۷۳
۱۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.