سناریو (درخواستی)
وقتی که مثل سگ استرس امتحان پایان ترم دانشگاه مون و داریم و پر.یو..د...هم هستیم ولی هنوزم داریم درس میخونیم (اعضا به عنوان شوهرمون)
نامجون:عزیزم میدونم امتحانا سخته ولی به خودت سخت نگیر من فقط یدونه ا/ت دارم بعدشم مطمئنم الان درد داری پس یکم استراحت کن
جین:اگه این ترم و بیوفتی چیزی نمیشه پس درس و ول کن
یونگی:گور بابایی درس بیا بریم بخوابیم
هوسوک:کوچولوم انقدر استرس نداشته باش من همیشه پیشتم باشه پس بیا یکم استراحت کن جون بگیری به فکر امتحانم نباش
جیمین:اون کتاب و بده من بیا این مسکن و بخور بعدشم بگیر بخواب فکر امتحانم نکن
تهیونگ:اون کتاب و میرزا ی زمین میری میخوابی وگر نه خودت میدونی چی کار میکنم
کوک:بیا شیر موز بخور استرسم نداشته باش الآنم درد داری پس بیا یکم بخوابیم
امیدوارم خوب شده باشه
نامجون:عزیزم میدونم امتحانا سخته ولی به خودت سخت نگیر من فقط یدونه ا/ت دارم بعدشم مطمئنم الان درد داری پس یکم استراحت کن
جین:اگه این ترم و بیوفتی چیزی نمیشه پس درس و ول کن
یونگی:گور بابایی درس بیا بریم بخوابیم
هوسوک:کوچولوم انقدر استرس نداشته باش من همیشه پیشتم باشه پس بیا یکم استراحت کن جون بگیری به فکر امتحانم نباش
جیمین:اون کتاب و بده من بیا این مسکن و بخور بعدشم بگیر بخواب فکر امتحانم نکن
تهیونگ:اون کتاب و میرزا ی زمین میری میخوابی وگر نه خودت میدونی چی کار میکنم
کوک:بیا شیر موز بخور استرسم نداشته باش الآنم درد داری پس بیا یکم بخوابیم
امیدوارم خوب شده باشه
۳.۲k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.