عشق اشتباه 37
نا : پس چرا با ات رفتی تو رابطه
کوک : دهن کثیفتو بیند
و میشینه روی صندلی
نا : اخه ددی توکه منو دوست داری چرا نمیخوای نشون بدی
کوک : ....
که نانا حوله رو از دست کوک میگیره و میشینه رو پاشو برو میکنه به خشک کردن موهاش
کوک : نکن(یکم داد)
و نانا رو هل میده و از رو صندلی بلند میشه
نا: خب میخواستم کمکت کنم ددی
کوک : اینو بکن تو کلت من تورو دوست ندارم و اتو دوست دارم با هیچکسم بهش خیانت نمیکنم حالا ام برای هزارمین بار میگم برو بیرون اخراجی
که نانا میدوعه و از اتاق بیرون میره
ویو ات
کوک رفت بالا تا اماده بشه برای بیرون رفتن ولی یکم بعد که صبحانم تموم شد
پاشدم و دیدم اون دختره ایکبیری نیست واسه همین شک کردم که بالا پیش کوک رفته باشه واسه همین رفتم یواشکی بالا و از لای در نگاهشون کردم که دیدم دختره رو پای کوکه
خیلی ناراحت شده بودم در حدی که واینسادم ببینم چیکار دارن میکنن واسه همین با گریه رفتم تو اتاق و درو بستم
ویو کوک
اون دختره هرزه رفت بیرون و منم شروع به اماده شدن کردم
بعد که اماده شدم رفتم به ات سر بزنم که دیدم ات نیست رفتم تو اتاقمون دیدم که دیدم ات زانوشو گوشه اتاق جمع کرده و داره گریه میکنه
کوک : عزیزم چی شده
میاد سمت ات و سعی میکنه بغلش کنه
ات : برو اونور
کوک : چیشده مگه عشقم
ات : تو با اون دختره تو اتاق چیکار میکردین(بغض)
کوک : تو داشتی نگاه میکردی مگه نه
ات : اره
چرا رو پات نشسته بود
کوک : بقیشم دیدی
ات : نه
کوک : خب من نذاشتم به این کارش ادامه بده و اخراجش کردم
من هیچوقت کاره کایو انجام نمیدم
و دست اتو میگیره
ات : واقعا
کوک : معلومه
که ات جونگ کوک رو بغل میکنه
ات : با دوستت قرار داشتی خب برو
کوک : اوهوم باشه میرم مراقب خودت باش
باشه؟
ات : باشه
و کوک میره
ویو ات
نیم ساعت شده بود که کوک رفته
ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت یک و پنجاه دیقس واسه همین تصمیم گرفتم برای اینکه ساعت بگذره برم حموم
.
.
.
یه دوش بیست دیقه ای گرفتم و اومدم بیرون
بعد شروع کردم به خشک کردن موهام و صاف کردنش
بعدشم ارایش کردم که وقتی بعد اینکارا ساعتو نگاه کردم ساعت دو و چهل و پنج بود چون دیگه کاری نداشتم انجام بدم رفتم یکم ساز تمرین کردم
لطفا حمایت ⌚✨
کوک : دهن کثیفتو بیند
و میشینه روی صندلی
نا : اخه ددی توکه منو دوست داری چرا نمیخوای نشون بدی
کوک : ....
که نانا حوله رو از دست کوک میگیره و میشینه رو پاشو برو میکنه به خشک کردن موهاش
کوک : نکن(یکم داد)
و نانا رو هل میده و از رو صندلی بلند میشه
نا: خب میخواستم کمکت کنم ددی
کوک : اینو بکن تو کلت من تورو دوست ندارم و اتو دوست دارم با هیچکسم بهش خیانت نمیکنم حالا ام برای هزارمین بار میگم برو بیرون اخراجی
که نانا میدوعه و از اتاق بیرون میره
ویو ات
کوک رفت بالا تا اماده بشه برای بیرون رفتن ولی یکم بعد که صبحانم تموم شد
پاشدم و دیدم اون دختره ایکبیری نیست واسه همین شک کردم که بالا پیش کوک رفته باشه واسه همین رفتم یواشکی بالا و از لای در نگاهشون کردم که دیدم دختره رو پای کوکه
خیلی ناراحت شده بودم در حدی که واینسادم ببینم چیکار دارن میکنن واسه همین با گریه رفتم تو اتاق و درو بستم
ویو کوک
اون دختره هرزه رفت بیرون و منم شروع به اماده شدن کردم
بعد که اماده شدم رفتم به ات سر بزنم که دیدم ات نیست رفتم تو اتاقمون دیدم که دیدم ات زانوشو گوشه اتاق جمع کرده و داره گریه میکنه
کوک : عزیزم چی شده
میاد سمت ات و سعی میکنه بغلش کنه
ات : برو اونور
کوک : چیشده مگه عشقم
ات : تو با اون دختره تو اتاق چیکار میکردین(بغض)
کوک : تو داشتی نگاه میکردی مگه نه
ات : اره
چرا رو پات نشسته بود
کوک : بقیشم دیدی
ات : نه
کوک : خب من نذاشتم به این کارش ادامه بده و اخراجش کردم
من هیچوقت کاره کایو انجام نمیدم
و دست اتو میگیره
ات : واقعا
کوک : معلومه
که ات جونگ کوک رو بغل میکنه
ات : با دوستت قرار داشتی خب برو
کوک : اوهوم باشه میرم مراقب خودت باش
باشه؟
ات : باشه
و کوک میره
ویو ات
نیم ساعت شده بود که کوک رفته
ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت یک و پنجاه دیقس واسه همین تصمیم گرفتم برای اینکه ساعت بگذره برم حموم
.
.
.
یه دوش بیست دیقه ای گرفتم و اومدم بیرون
بعد شروع کردم به خشک کردن موهام و صاف کردنش
بعدشم ارایش کردم که وقتی بعد اینکارا ساعتو نگاه کردم ساعت دو و چهل و پنج بود چون دیگه کاری نداشتم انجام بدم رفتم یکم ساز تمرین کردم
لطفا حمایت ⌚✨
۱۰.۹k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.