فیک شبدر سیاه پارت۳
[ از زبان سوزومه]
من رئیس همون بزرگترین بار توکیو هستم نه فقط بزرگترین بار توکیو بلکه یه دونه بار که جز بزرگترین بارهای ژاپن میشه برای منه
تالار سیاه هم برای منه همون تالاری که داخلش مافیاها همدیگرو ملاقات میکنند
من از بچگی هیرو رو میشناسم اون خیلی دختر خوبیه
زمانی که راهنمایی بودیم من هیرو اما و سنجو یه اکیپ ۴ نفره بودیم
ولی دیگه الان هرکس راه خودشو رفته وقت گاهی اوقات با تلفن با همدیگه صحبت میکنیم و به خرید میریم
امروز داخل بار داشتم قدم میزدم و وضعیتو بررسی میکردم
دیدم که ران با یه خانمی داره صحبت میکنه
بیخیال شدم رفتم
ویو ران:فک کنم این خانم از طرف همون مافیایی هستش که باید باهاشون قرارداد ببندیم داشتم باهاش صحبت میکردم که یه دفعه خودکار از دستش افتاد چون افتاد زیر پای من مجبور شدم خم شم بردارم
ویو اون خانومه:خوب پس ران هایتانی که میگن اینه بدم نمیاد یه رابطه باهاش داشته باشم درسته اون همسر داره ولی خوب زمانی که باهاش یه رابطه داشته باشم همسرش ازش زده میشه و میره
برای همین خودکارمو میندازم زمین تا برداره
ویو ران: خوب چون هیرو از الکل و اینا خوشش نمیاد اون خانم برای خودش الکل سفارش داد ولی من گفتم فقط برام آب بیارن
ویو اون خانومه:وقتی که خم شد خودکارو برداره حواسش نبود تو آبش یه تحریک کننده قوی ریختم
ویو ران :خودکار برداشتم و بهش دادم
ران: ببین من فقط اومدم اینجا قراردادو بنویسم همین و بس
اون خانم:متوجهم آقای هایتانی
از زبان ران: تقریباً قراردادو نوشتیم تشنم بود اون آبو خوردم خیلی مزه بدی میداد بعد خوردن آبی یه دفعه سردرد بدی گرفتم
اون خانم: آقای هایتانی میخواید برید داخل اتاق استراحت کنید؟
از زبان ران:سریع قرار داد رو نوشتم و رفتم داخل اتاق اون خانم اومد وقتی که اومد داخل اتاق یقه لباسمو گرفت و یه بوسه روی لبم گذاشت
[و بله دیگه چون ران تحریک کننده خورده بود باهاش اهم اهم...😔💔]
از زبان سوزومه:من عروسی هیرو دعوت بودم و ران رو میشناسم
رفتم داخل یه اتاق همین که درو یه ذره باز کردم دیدم ران و اون زن اهم اهم
متوجه شدم ران داره به هیرو خیانت میکنه
برای همین سریع گوشیمو درآوردم و عکس گرفتم و تو واتساپ برای هیرو فرستادم
ویو هیرو وقتی اون عکسا رو دیدم یه لحظه احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد
ران که همش بهم میگفت دوست دارم چرا این کارو کرد
پس من فقط برای برطرف کردن نیازهای جنسیش بودم
انقدر اعصابم خورد بود که میخواستم گوشی رو بشکنم
عکسهای که سوزو فرستاده کپی گرفتم و یه عالمه فحش ناموسی برای ران نوشتم همه رو تو دفتر کارش به میز چسبونده
سیم کارتمو سوزوندم
کارتامو برداشتم یه دونه کارتم که کوکو بهم داده بود دوداً میگفت توش خیلی پوله قرار بود امروز با اما و سنجو برم مرکز خرید برای همین اون کارتو بهم داد
حداقل میشد یه دونه کارخانه اسلحه سازی راه انداخت باش
یه ساک برداشتم اون کارتا گوشیو یه سیمکارت و چند دست لباس ریختم توش
رفتم پایین از شانس گندم اما منو دید
خوب بچه ها تا حمایت نکنید از پارت بعد خبری نیست
خر نمیشم خودتون رو مظلوم نکنید....🗿💔
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
من رئیس همون بزرگترین بار توکیو هستم نه فقط بزرگترین بار توکیو بلکه یه دونه بار که جز بزرگترین بارهای ژاپن میشه برای منه
تالار سیاه هم برای منه همون تالاری که داخلش مافیاها همدیگرو ملاقات میکنند
من از بچگی هیرو رو میشناسم اون خیلی دختر خوبیه
زمانی که راهنمایی بودیم من هیرو اما و سنجو یه اکیپ ۴ نفره بودیم
ولی دیگه الان هرکس راه خودشو رفته وقت گاهی اوقات با تلفن با همدیگه صحبت میکنیم و به خرید میریم
امروز داخل بار داشتم قدم میزدم و وضعیتو بررسی میکردم
دیدم که ران با یه خانمی داره صحبت میکنه
بیخیال شدم رفتم
ویو ران:فک کنم این خانم از طرف همون مافیایی هستش که باید باهاشون قرارداد ببندیم داشتم باهاش صحبت میکردم که یه دفعه خودکار از دستش افتاد چون افتاد زیر پای من مجبور شدم خم شم بردارم
ویو اون خانومه:خوب پس ران هایتانی که میگن اینه بدم نمیاد یه رابطه باهاش داشته باشم درسته اون همسر داره ولی خوب زمانی که باهاش یه رابطه داشته باشم همسرش ازش زده میشه و میره
برای همین خودکارمو میندازم زمین تا برداره
ویو ران: خوب چون هیرو از الکل و اینا خوشش نمیاد اون خانم برای خودش الکل سفارش داد ولی من گفتم فقط برام آب بیارن
ویو اون خانومه:وقتی که خم شد خودکارو برداره حواسش نبود تو آبش یه تحریک کننده قوی ریختم
ویو ران :خودکار برداشتم و بهش دادم
ران: ببین من فقط اومدم اینجا قراردادو بنویسم همین و بس
اون خانم:متوجهم آقای هایتانی
از زبان ران: تقریباً قراردادو نوشتیم تشنم بود اون آبو خوردم خیلی مزه بدی میداد بعد خوردن آبی یه دفعه سردرد بدی گرفتم
اون خانم: آقای هایتانی میخواید برید داخل اتاق استراحت کنید؟
از زبان ران:سریع قرار داد رو نوشتم و رفتم داخل اتاق اون خانم اومد وقتی که اومد داخل اتاق یقه لباسمو گرفت و یه بوسه روی لبم گذاشت
[و بله دیگه چون ران تحریک کننده خورده بود باهاش اهم اهم...😔💔]
از زبان سوزومه:من عروسی هیرو دعوت بودم و ران رو میشناسم
رفتم داخل یه اتاق همین که درو یه ذره باز کردم دیدم ران و اون زن اهم اهم
متوجه شدم ران داره به هیرو خیانت میکنه
برای همین سریع گوشیمو درآوردم و عکس گرفتم و تو واتساپ برای هیرو فرستادم
ویو هیرو وقتی اون عکسا رو دیدم یه لحظه احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد
ران که همش بهم میگفت دوست دارم چرا این کارو کرد
پس من فقط برای برطرف کردن نیازهای جنسیش بودم
انقدر اعصابم خورد بود که میخواستم گوشی رو بشکنم
عکسهای که سوزو فرستاده کپی گرفتم و یه عالمه فحش ناموسی برای ران نوشتم همه رو تو دفتر کارش به میز چسبونده
سیم کارتمو سوزوندم
کارتامو برداشتم یه دونه کارتم که کوکو بهم داده بود دوداً میگفت توش خیلی پوله قرار بود امروز با اما و سنجو برم مرکز خرید برای همین اون کارتو بهم داد
حداقل میشد یه دونه کارخانه اسلحه سازی راه انداخت باش
یه ساک برداشتم اون کارتا گوشیو یه سیمکارت و چند دست لباس ریختم توش
رفتم پایین از شانس گندم اما منو دید
خوب بچه ها تا حمایت نکنید از پارت بعد خبری نیست
خر نمیشم خودتون رو مظلوم نکنید....🗿💔
#فیکشن
#ران_هایتانی
#بانتن
#توکیو_رنجرز
#فیک
#انیمه
۵.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.