فرشته ی شیطانی پارت³
آیومی:صبر کن ببینم تو..تو از آژانس کاراگاهی هستی
دازای:اره مشکلی هست؟
آیومی:سریع ی پورتال درست میکنه
دازای:صبر کن!(دست آیومی رو میگیره)
از زبان آیومی:
نمیدونم یهو چی شد وقتی دستم رو گرفت ی نور آبی دیدم بعد سعی کردم برم داخل پورتال دیدم غیب شده
خواستم ی پورتال دیگه درست کنم اما نمیتونستم
دازای:از اولشم میدونستم ی مشکلی داری وقتی داشتی قدم میزدی پشت سرت بودم همش ی چیزایی رو زیر لب میگفتی یچیزی مثل دیگه خسته شدم دلم نمیخواد برگردم قضیه چیه؟
آیومی:خب..خ... چرا اصن باید بهت بگم دستمو ول کن
دازای:چون دلم میخواد کمکت کنم
آیومی:نیازی ب کمک کسی ندارم
دازای:(دستشو ول میکنه)میتونی بهم اعتماد کنی
آیومی:این مسئله چیزی نیست ک کسی بتونه کمک کنه
*یهو صدای یکی بلند میشه تمههههههههه
آیومی و دازای: (0_0)
از زبان آیومی:
این دیوونه دیگه کیه چرا داره ب این سمتی میاد اونم با این سرعت (دقت) صبر کن ببینم اون..اون چویاستتت! حالا چ خاکی ب سرم بریزم کنار یکی از اعضای آژانسم!
*چویا سر میرسه
چویا:تمههههه کنار این درازک چ غلطی میکنی
آیومی: (◉‿◉)
دازای:صبر کن ببینم تو اینجا چیکار میکنی مزاحم کله هویجی
چویا:ب کی گفتییی کله هویجیییییی
*جنگ جهانی سوم شروع میشود
آیومی:چیکار میکنیدددد صداتونو بیارید پایینننن
چویا:جمجمت رو خورد میکنم بانداژ حروم کننن
دازای:اگه میتونییی.....
*آیومی عصبی میشه
آیومی:خفهههههه شیدددددددد (با جیغ)
دازای:باشه حالا بانوی من چرا عصبی میشی (๑˙ー˙๑)
چویا:........
کیوتام امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه بد شده ببشید🥲💔
دازای:اره مشکلی هست؟
آیومی:سریع ی پورتال درست میکنه
دازای:صبر کن!(دست آیومی رو میگیره)
از زبان آیومی:
نمیدونم یهو چی شد وقتی دستم رو گرفت ی نور آبی دیدم بعد سعی کردم برم داخل پورتال دیدم غیب شده
خواستم ی پورتال دیگه درست کنم اما نمیتونستم
دازای:از اولشم میدونستم ی مشکلی داری وقتی داشتی قدم میزدی پشت سرت بودم همش ی چیزایی رو زیر لب میگفتی یچیزی مثل دیگه خسته شدم دلم نمیخواد برگردم قضیه چیه؟
آیومی:خب..خ... چرا اصن باید بهت بگم دستمو ول کن
دازای:چون دلم میخواد کمکت کنم
آیومی:نیازی ب کمک کسی ندارم
دازای:(دستشو ول میکنه)میتونی بهم اعتماد کنی
آیومی:این مسئله چیزی نیست ک کسی بتونه کمک کنه
*یهو صدای یکی بلند میشه تمههههههههه
آیومی و دازای: (0_0)
از زبان آیومی:
این دیوونه دیگه کیه چرا داره ب این سمتی میاد اونم با این سرعت (دقت) صبر کن ببینم اون..اون چویاستتت! حالا چ خاکی ب سرم بریزم کنار یکی از اعضای آژانسم!
*چویا سر میرسه
چویا:تمههههه کنار این درازک چ غلطی میکنی
آیومی: (◉‿◉)
دازای:صبر کن ببینم تو اینجا چیکار میکنی مزاحم کله هویجی
چویا:ب کی گفتییی کله هویجیییییی
*جنگ جهانی سوم شروع میشود
آیومی:چیکار میکنیدددد صداتونو بیارید پایینننن
چویا:جمجمت رو خورد میکنم بانداژ حروم کننن
دازای:اگه میتونییی.....
*آیومی عصبی میشه
آیومی:خفهههههه شیدددددددد (با جیغ)
دازای:باشه حالا بانوی من چرا عصبی میشی (๑˙ー˙๑)
چویا:........
کیوتام امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه بد شده ببشید🥲💔
۳.۹k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.