راستاره ی قرمز من پارت فکنم ۱۸
راستاره ی قرمز من پارت فکنم ۱۸
از دید میکو
خیلی هیجان دارم
وقتی رسیدم چویا رو دیدم مثل همیشه خوشتیپ بود رفتم پیشش
میکو : سلام چویا
چویا : سلام میکو...خ...خشکل شدی
میکو : ممنون چویا
وقتی داشتیم میرفتیم یه بازی دیدم خیلی دوست داشتم بازیش کنم
از دید چویا
داشتیم راه میرفتیم که دیدم میکو ایستاد نگاهشو دنبال کردم دیدم چشمش به یکی از بازیاس
چویا : میخوای بازیش کنی
میکو : میتونم
چویا : چرا که چه
میکو : ممنون چویااااااا
یهو از بین جمعیت دازای اومد بیرون
دازای : این همه سرو صدا برای چیه
میکو : داداشی ،،پریدن بغلش ،،
دازای: میکو ...چو...چویا ،،لبخند ،، خوشحالم که میبینمتون
چویا : سلام نردبون خیلی وقته ندیدمت ( جنگ و دعوا هاشونو پیش میکو انجام نمیدن )
دازای : خوبی هویج کوچولو
چویا : حیف که میکو اینجاس
از دید میکو
خیلی هیجان دارم
وقتی رسیدم چویا رو دیدم مثل همیشه خوشتیپ بود رفتم پیشش
میکو : سلام چویا
چویا : سلام میکو...خ...خشکل شدی
میکو : ممنون چویا
وقتی داشتیم میرفتیم یه بازی دیدم خیلی دوست داشتم بازیش کنم
از دید چویا
داشتیم راه میرفتیم که دیدم میکو ایستاد نگاهشو دنبال کردم دیدم چشمش به یکی از بازیاس
چویا : میخوای بازیش کنی
میکو : میتونم
چویا : چرا که چه
میکو : ممنون چویااااااا
یهو از بین جمعیت دازای اومد بیرون
دازای : این همه سرو صدا برای چیه
میکو : داداشی ،،پریدن بغلش ،،
دازای: میکو ...چو...چویا ،،لبخند ،، خوشحالم که میبینمتون
چویا : سلام نردبون خیلی وقته ندیدمت ( جنگ و دعوا هاشونو پیش میکو انجام نمیدن )
دازای : خوبی هویج کوچولو
چویا : حیف که میکو اینجاس
۱۰.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.