سناریو💜✨✨بی نام پارت ۳

روز بعد تو مدرسه بهترین دوستم جنی با یه جیغ بنفش بدو بدو اومد پیشم جنی: دختر جون اگه بهت بگم کی اومده تو کلاسمون باورت نمیشه اون خوشتیپ ترین پسریه که تا حالا دیدمم اون واقعا جیگره
جنی دو سال از من بزرگتر بود و از اونجایی که با هم توی یه رستوران کار می کردیم با هم خیلی صمیمی شده بودیم البته فکر نمیکنم کسی جذاب تر از پسری که دیشب دیدم باشه
جنی:یا ابالفضل داره میاد اینور من باید آروم باشم من باید آروم باشم
وقتی که پسره رو دیدم برگام ریخت!همون بود! همون پسری که دیشب اومد رستوران!
علامت جنی٫ا/ت+ته-
+تو اینجا چی کار می کنی؟ -منو برای سال آخر آوردن این مدرسه دوباره سر نوشت مارو به هم رسوند
+نکنه آمارمو در آوردی؟ بعد دستمو گرفت و بوسید -می بینمت خوشگله
جنی یه جوری بهم نگاه کرد انگار روح دیده
٫٫فکر کنم باید یه چیزایی رو بهم توضیح بدی خانومی
منم همه چیزا رو براش تعریف کردم اونم کلی حرص خورد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
پایان پارت ۳💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤