پارت 3
رفتم از کلاس کیفم برداشتم با عجله خارج شدم جیمین دیدم که با یکی از استاد ها داشت حرف میزد از کنارش رفتم به سمت محل قرارمون که بعد چند دقیقه جیمین با ماشین مشکی رنگش جلوم ایستاد بدون نگاه بهش سوار شدم
جیمین : خب خانم ت پیش به سوی رستوران
ت: رستوران؟!
جیمین اره رستوران
ت : باش جناب پارک حرکت کن تا کسی ندیده مارو
جیمین اهنگ گذاشت همین طور که با اهنگه میخوندم میرقصیدم جیمین هم بعضی موقتا میخوند و میخندید بهم
و این خنده ها نشون دهنده عشقی هست که تو این دوماه بین ما بود خواهد بود
جیمین درو برام باز کرد وارد رستوران شدیم
سرمیز مون نشستیم غذامون سفارش دادیم بعد غذا رفتم
سوار ماشین بشم که با کسی که دیدیم نفسم حبس شد وای نه جک اینجا چیکار میکنه اینم شانس من
یواش بدون جلب توجه خواستم سوار ماشین جیمین بشم که
جک: ت
اییی خدا شانس من کجاست دقیقا باید زمانی که با جیمینم بیاد اخه برگشتم سمتش
جک : سلام ت خوبی
ت : سلام پسر عمو مرسی من خوبم تو خوبی
جک: مگه میشه تو رو ببینم خوب نباشم
نگاه خیرش اذیتم میکرد که خودش گفت
جک : ام اینجا چیکار میکنی
ت: اومدم با دوستم غذا بخورم
جک : پس چرا تنهایی
ت: اون با دوست پسرش رفت منم داشتم میرفتم
جک: اگه ماشی
نذاشتم ادامه بده
ت : ماشین اوردم
و به ماشین جیمین اشاره کردم و ازش خداحافظی کردم اخیش پسره نچسب که جیمین اومد
جیمین : ت..... ت.... کجایی
ت:ها ها چیزی شده
جیمین : کجایی دارم یه ساعته صدات میکنم
ت :داشتم فکر میکردم
جیمین : به چی
ت : هیچی ولش
جیمین : خب خانم ت پیش به سوی رستوران
ت: رستوران؟!
جیمین اره رستوران
ت : باش جناب پارک حرکت کن تا کسی ندیده مارو
جیمین اهنگ گذاشت همین طور که با اهنگه میخوندم میرقصیدم جیمین هم بعضی موقتا میخوند و میخندید بهم
و این خنده ها نشون دهنده عشقی هست که تو این دوماه بین ما بود خواهد بود
جیمین درو برام باز کرد وارد رستوران شدیم
سرمیز مون نشستیم غذامون سفارش دادیم بعد غذا رفتم
سوار ماشین بشم که با کسی که دیدیم نفسم حبس شد وای نه جک اینجا چیکار میکنه اینم شانس من
یواش بدون جلب توجه خواستم سوار ماشین جیمین بشم که
جک: ت
اییی خدا شانس من کجاست دقیقا باید زمانی که با جیمینم بیاد اخه برگشتم سمتش
جک : سلام ت خوبی
ت : سلام پسر عمو مرسی من خوبم تو خوبی
جک: مگه میشه تو رو ببینم خوب نباشم
نگاه خیرش اذیتم میکرد که خودش گفت
جک : ام اینجا چیکار میکنی
ت: اومدم با دوستم غذا بخورم
جک : پس چرا تنهایی
ت: اون با دوست پسرش رفت منم داشتم میرفتم
جک: اگه ماشی
نذاشتم ادامه بده
ت : ماشین اوردم
و به ماشین جیمین اشاره کردم و ازش خداحافظی کردم اخیش پسره نچسب که جیمین اومد
جیمین : ت..... ت.... کجایی
ت:ها ها چیزی شده
جیمین : کجایی دارم یه ساعته صدات میکنم
ت :داشتم فکر میکردم
جیمین : به چی
ت : هیچی ولش
۱۱.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.