عشقی که بهم دادی
"part 30"
*ویو هانا
رستوران رو رزرو کردم
ولی کاش اول به کیم تهیونگ زنگ میزدم
شانس باهام یار باشه کاری نداشته باشه بیاد خوبه
دلو زدم به دریا و زنگ زدم شرکتش
؛بفرمایید
×سلام...من چوی هانا هستم از شرکت تکنولوژی چابک...میتونم با آقای کیم تهیونگ صحبت کنم؟
؛چند لحظه صبر کنید لطفا
صبر کردم
تقریبا یک دقیقه شده بود
؛الو...خانم چوی
×بله؟
؛الان وصلتون میکنم
×متشکرم
...
×الو سلام
_سلام بفرمایید
×من چوی هانا هستم از شرکت تکنولوژی چابک
_بله خوشبختم...امرتون
×حقیقتش من امشب برای تشکر از این لطف بزرگ شما مهمونی ترتیب دادم...همه اعضای پروژه هستن...خوشحال میشم افتخار بدین و تشریف بیارید
_خیلی ممنون شما لطف دارید...بله حتما میام
×خیلی ممنون آقای کیم...
آدرسو بهش دادمو خدافظی کردم
خوب شد وقت خالی داشت وگرنه کلی ضایع میشدم
×الو ا.ت
+چیشده هانا؟
×بیا اتاق من زود
+باشه
*ویو ا.ت
تراز های کار رو فرستادم روی سیستم هانا و رفتم دفترش که هم اینا رو نشونش بدم هم کارشو بگه
در زدم و رفتم تو
×خب ا.ت...امشب ساعت ۸ یه لباس شیک و پیک میپوشی که مهمونی رو ترتیب دادم
+به این زودی؟؟؟؟....راضی شد بیاد
×آره...اصلنم حاشیه نرفت
+چرا همون اول کاری خودت نرفتی راضیش کنی...شاید ازت خوشش اومده(خنده)
×اگه بفهمم از من خوشش اومده با کمال میل قبول میکنم
+حالا توهم
×ا.ت...برای اینکه دوباره دیر نکنی امشب خودم میام دنبالت
+باشه...عا راستی...تراز هایی که روی سیستم برات فرستادمو حتما نگاه کن و بهم خبر بده
×باشه
+من رفتم
از اتاق اومدم بیرون و تو فکر این بودم چی بپوشم
یه مهمونی کاریه پس نباید خودمو خیلی بکشم
یه بلوز و دامن ساده میپوشم
*پرش زمانی به ساعت ۱۷
*ویو هانا
رستوران رو رزرو کردم
ولی کاش اول به کیم تهیونگ زنگ میزدم
شانس باهام یار باشه کاری نداشته باشه بیاد خوبه
دلو زدم به دریا و زنگ زدم شرکتش
؛بفرمایید
×سلام...من چوی هانا هستم از شرکت تکنولوژی چابک...میتونم با آقای کیم تهیونگ صحبت کنم؟
؛چند لحظه صبر کنید لطفا
صبر کردم
تقریبا یک دقیقه شده بود
؛الو...خانم چوی
×بله؟
؛الان وصلتون میکنم
×متشکرم
...
×الو سلام
_سلام بفرمایید
×من چوی هانا هستم از شرکت تکنولوژی چابک
_بله خوشبختم...امرتون
×حقیقتش من امشب برای تشکر از این لطف بزرگ شما مهمونی ترتیب دادم...همه اعضای پروژه هستن...خوشحال میشم افتخار بدین و تشریف بیارید
_خیلی ممنون شما لطف دارید...بله حتما میام
×خیلی ممنون آقای کیم...
آدرسو بهش دادمو خدافظی کردم
خوب شد وقت خالی داشت وگرنه کلی ضایع میشدم
×الو ا.ت
+چیشده هانا؟
×بیا اتاق من زود
+باشه
*ویو ا.ت
تراز های کار رو فرستادم روی سیستم هانا و رفتم دفترش که هم اینا رو نشونش بدم هم کارشو بگه
در زدم و رفتم تو
×خب ا.ت...امشب ساعت ۸ یه لباس شیک و پیک میپوشی که مهمونی رو ترتیب دادم
+به این زودی؟؟؟؟....راضی شد بیاد
×آره...اصلنم حاشیه نرفت
+چرا همون اول کاری خودت نرفتی راضیش کنی...شاید ازت خوشش اومده(خنده)
×اگه بفهمم از من خوشش اومده با کمال میل قبول میکنم
+حالا توهم
×ا.ت...برای اینکه دوباره دیر نکنی امشب خودم میام دنبالت
+باشه...عا راستی...تراز هایی که روی سیستم برات فرستادمو حتما نگاه کن و بهم خبر بده
×باشه
+من رفتم
از اتاق اومدم بیرون و تو فکر این بودم چی بپوشم
یه مهمونی کاریه پس نباید خودمو خیلی بکشم
یه بلوز و دامن ساده میپوشم
*پرش زمانی به ساعت ۱۷
۳.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.