سناریو سانزو
وقتی میخوای رو سرش کرم بریزی
سانزو رو مبل بود و تو به فکرت زد که بری یه لیوان آب یخ رو سرش بریزی و همین کار و هم کردی
سانزو : الان برای چی منو خیس کردی؟
ا/ت : چون که زیرا...دوست داشت_
سانزو خودشو پرت کرد روت و چنان قلقلکت داد که گرفتی نباید رو سرش کرم بریزی .
وقتی میاد خونه و میبینه داری فیلم ترسناک نگاه میکنی :
سانزو : اووو میبینم ا/ت من از فیلم ترسناک نمیترسه!
ا/ت : چرا باید بترسم؟ بیا چیپس بخور .
سانزو : اوک ولی من شب بغلت نمیکنما..
ا/ت : آره آره باشه
شب از تو بغل سانزو جم نمیخوردی و اونم داشت خفهات میکرد 🙃
وقتی به گربه بیشتر از اون اهمیت میدی :
سانزو اومد خونه و تورو صدا زد دید جواب نمیدی اومد و گربه رو تو بغل تو دید .
گربه رو از بغل تو کشید بیرون و خودشو کرد تو بغلت
سانزو : دیگه حق نداری کسیو جز من بغل کنی
ا/ت : چرا ؟ چون به اون گربه اهمیت دادم؟تو خودت مایکیو بیشتر از من دوست داری 😑
سانزو : مایکی خداییه که من میپرستمش
و تو هم عشق منی ..دیگه حرف نباشه
ا/ت : 🗿
اولین بارم بود سناریو نوشتم منو نخورید پلیز 🥲
سانزو رو مبل بود و تو به فکرت زد که بری یه لیوان آب یخ رو سرش بریزی و همین کار و هم کردی
سانزو : الان برای چی منو خیس کردی؟
ا/ت : چون که زیرا...دوست داشت_
سانزو خودشو پرت کرد روت و چنان قلقلکت داد که گرفتی نباید رو سرش کرم بریزی .
وقتی میاد خونه و میبینه داری فیلم ترسناک نگاه میکنی :
سانزو : اووو میبینم ا/ت من از فیلم ترسناک نمیترسه!
ا/ت : چرا باید بترسم؟ بیا چیپس بخور .
سانزو : اوک ولی من شب بغلت نمیکنما..
ا/ت : آره آره باشه
شب از تو بغل سانزو جم نمیخوردی و اونم داشت خفهات میکرد 🙃
وقتی به گربه بیشتر از اون اهمیت میدی :
سانزو اومد خونه و تورو صدا زد دید جواب نمیدی اومد و گربه رو تو بغل تو دید .
گربه رو از بغل تو کشید بیرون و خودشو کرد تو بغلت
سانزو : دیگه حق نداری کسیو جز من بغل کنی
ا/ت : چرا ؟ چون به اون گربه اهمیت دادم؟تو خودت مایکیو بیشتر از من دوست داری 😑
سانزو : مایکی خداییه که من میپرستمش
و تو هم عشق منی ..دیگه حرف نباشه
ا/ت : 🗿
اولین بارم بود سناریو نوشتم منو نخورید پلیز 🥲
۳۴۹
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.