پارت ۱ (عشق پنهان )
داشتم توی شرکت کار میکردم من زن رئیس اونجا بودم ولی اون میخواست کسی ندونه همیشه
کارش از من مهم تر بود نمیدونم چرا 😢😢😔😔😔
حتی هیچ وقت باهام خوب حرف نزد باهم شام ناهار یا حتی صبحانه هم نخوردیم چون اون
همیشه به کار اهمیت میده انگار فقط با من از دواج کرده تا یکی کار های خونرو انجام بده
من الان هم یکی از کار کن های اون جا هستم هم زنش ولی کسی اینو نمیدونه چون اون نمیخواد
که کسی بدون نمیدونم چرا ولی کارش مهم
از دید ا.ت
داشتم مثل همیشه آماده میشودم که برم سر کار صبحانه خوردم و آماده شدم توی راه شرکت
دیدم که جیهوپ اصلا به من اهمیت نمیده و نمیخواد کسی بدن که من زنشم داره با او طراح
شرکت صبحانه میخوره اون منو توی تاکسی دیر که نگاهش کردم ولی محل نزاشت و با لذت
صبحانه اش رو خورد من که زنش بودم تاهالا باهام صبحانه نخورده بود اونوقت با این دختره
😭😭😭
واقعا دیگه نتونستم گریه هامو نگه دارم ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم خودم رو درست
کردم و رفتم داخل شرکت
۵ دقیقه بعد رئس یا همون مثلا شوهرم آمد و باز هم منو نادیده گرفت
که.........
لایک لطفا
کامنت بزارین که چطور بود ادامه بزارم ؟
مرسی 😁😁😁
کارش از من مهم تر بود نمیدونم چرا 😢😢😔😔😔
حتی هیچ وقت باهام خوب حرف نزد باهم شام ناهار یا حتی صبحانه هم نخوردیم چون اون
همیشه به کار اهمیت میده انگار فقط با من از دواج کرده تا یکی کار های خونرو انجام بده
من الان هم یکی از کار کن های اون جا هستم هم زنش ولی کسی اینو نمیدونه چون اون نمیخواد
که کسی بدون نمیدونم چرا ولی کارش مهم
از دید ا.ت
داشتم مثل همیشه آماده میشودم که برم سر کار صبحانه خوردم و آماده شدم توی راه شرکت
دیدم که جیهوپ اصلا به من اهمیت نمیده و نمیخواد کسی بدن که من زنشم داره با او طراح
شرکت صبحانه میخوره اون منو توی تاکسی دیر که نگاهش کردم ولی محل نزاشت و با لذت
صبحانه اش رو خورد من که زنش بودم تاهالا باهام صبحانه نخورده بود اونوقت با این دختره
😭😭😭
واقعا دیگه نتونستم گریه هامو نگه دارم ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم خودم رو درست
کردم و رفتم داخل شرکت
۵ دقیقه بعد رئس یا همون مثلا شوهرم آمد و باز هم منو نادیده گرفت
که.........
لایک لطفا
کامنت بزارین که چطور بود ادامه بزارم ؟
مرسی 😁😁😁
۴۵.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.