یارب! برای مردم ایران، چه می کنی؟
یارب! برای مردم ایران، چه می کنی؟
بی باغبان و گل و گلدان، چه می کنی؟
نان را بریده اند و نمکدان، شکسته اند
ما تابمان کم است خدا جان، چه می کنی؟
ما نان خشک، به چشم آب، می خوریم
با آه سرد و درد یتیمان، چه می کنی؟
در خانه مانده اند بزرگان معرفت
یارب بر این کسادی عرفان، چه می کنی؟
ما از تو روی نتابیده ایم، می دانی
با خیلِ روی بِتابان، چه می کنی؟
گفتی به تو بسپاریم این گذار را
راهی نمانده است به پایان، چه می کنی؟
باشد! سپردمت همه مان را به لطف تو
این گوی، این تو و میدان، چه می کنی؟
قابق نشستگان ملت ما را نگاه کن!
با جمع جور موج سواران، چه می کنی؟
دست و دلی نمانده فقیران خسته را
با جور و شور فقرنوازان، چه می کنی؟
تشخیص خوب و بد، دگر آسان که نیست، نه!
کاری، اشاره ای، شود آسان، چه می کنی؟
پرپر شدند عاشق بی ادعا، بسی
با ماندگان بی سر و سامان، چه می کنی؟
تقصیر کیست چنین تیره روزگار؟
آخر تو با مردم ایران، چه می کنی!
عادت نموده ایم طلبکاری از تو را
یارب ببخش، مرنجان، چه می کنی؟
بی باغبان و گل و گلدان، چه می کنی؟
نان را بریده اند و نمکدان، شکسته اند
ما تابمان کم است خدا جان، چه می کنی؟
ما نان خشک، به چشم آب، می خوریم
با آه سرد و درد یتیمان، چه می کنی؟
در خانه مانده اند بزرگان معرفت
یارب بر این کسادی عرفان، چه می کنی؟
ما از تو روی نتابیده ایم، می دانی
با خیلِ روی بِتابان، چه می کنی؟
گفتی به تو بسپاریم این گذار را
راهی نمانده است به پایان، چه می کنی؟
باشد! سپردمت همه مان را به لطف تو
این گوی، این تو و میدان، چه می کنی؟
قابق نشستگان ملت ما را نگاه کن!
با جمع جور موج سواران، چه می کنی؟
دست و دلی نمانده فقیران خسته را
با جور و شور فقرنوازان، چه می کنی؟
تشخیص خوب و بد، دگر آسان که نیست، نه!
کاری، اشاره ای، شود آسان، چه می کنی؟
پرپر شدند عاشق بی ادعا، بسی
با ماندگان بی سر و سامان، چه می کنی؟
تقصیر کیست چنین تیره روزگار؟
آخر تو با مردم ایران، چه می کنی!
عادت نموده ایم طلبکاری از تو را
یارب ببخش، مرنجان، چه می کنی؟
۶.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.