ازدواج اجباری 13
ویو کوک
رفتم سمت اتاقم یه دوش آب گرم گرفتم لباسمو عوض کنم یه شومیز و شلوار مشکی پوشیدم عطر تلخمو زدم موهامو درست کردم یادم افتاد به ا/ت عطر ندادم میخواستم برم بالا که از پله ها اومد پایین
کوک جوری محو ا/ت شده بود که نزدیک بود عطر از دستش لیز خورد
اجوما میدوعه سمت عطر و اونو میگیره
=اااا پسر چشماتو باز کن ببین داشت عطرت می افتاد
_ببخشید اجوما(همونطور که محو ا/ت میگه)
+ببخشید کوک به من یه عطر میدی؟
_آره بیا
+(خنده ریز)
_چیه؟
+عطر خودتو بزنم؟(خنده ریز و جذاب)
_آها ببخشید این کی رو بزن
+ممنونم (لبخند)
_خب آماده ای ؟
+بله بریم ارائه خوشتیپ(بازو کوک رو میگیره)
_+(باهم خندیدن)
رفتن سمت پارکینگ و سوار ماشین مشکی رنگ شدن رسیدند ه خونه مامان بزرگ کوک
ویو کوک
نمیدونم چرا باهاش اینجوری میشم وقتی میبینمش قلبم تند میزنه وقتی میره دلم براش تنگ میشه شاید بخاطر زیبایشه!؟
رسیدن خونه مامان بزرگ کوک
کوک درو برای ا/ت باز میکنه
_یادت نره چی بهت گفتم!
+یادمه
رفتن بالا
ویو ا/ت وقتی رفتیم بالا به یه زن که یه لیتر آرایش داشت مواجه شدم
مامان بزرگ٪
٪سلام پسرم
_سلام مامان بزرگ
٪خانم رو معرفی میکنی؟
_خودت بگو (اروم)
+سلام من کیم ا/ت هستم
٪بیاین بشینین
_+(چشم)
(بچه ها وقتی من +_این دوتا رو باهم میزارم یعنی هم ا/ت هم کوک اینکارو انجام دادن)
٪کوک پسرم برو تو اتاق
_ولی
٪برو حرف نباشه(چشم قره)
_چشم (میره بیرون)
٪چند سالته
+۱۸ سالمه
٪قد ؟
+۱۷۰ س
٪وزن؟
+۵۰ ک
٪اومممم خیلی خوبه این
ویو ا/ت
از جذبه مامان بزرگ میترسیدم یه لباس سیاه بلند پوشیده بود خیلی ترسناک بود با رژ لب مشکی انگار جادو گر بود کوک کجاس اصلا کاش پیشم بود به هر حال اون شوهرمه بهم حس امنیت میده
ویو کوک
خیلی استرس داشتم که مادر بزرگم میخواد چی کار کنه اون واقعا ترسناک بود
ویو مامان بزرگ کوک
معلوم بود دختر خیلی نجیبی و میخواد ادا در بیاره که بچه خیلی خوشگل بود معلوم بود بدونه آرایش هم خوشگله پوشت سفید خیلی خوش هیکل واقعا مجذوب میکرد آدمو ببینم رو تخت چی کار میکنه(پوزخند )
آدمه دارد
بچه ها من امروز نتم خیلی بده ببینم میتونن فردا آپلود کنم پارت ۱۴ رو
رفتم سمت اتاقم یه دوش آب گرم گرفتم لباسمو عوض کنم یه شومیز و شلوار مشکی پوشیدم عطر تلخمو زدم موهامو درست کردم یادم افتاد به ا/ت عطر ندادم میخواستم برم بالا که از پله ها اومد پایین
کوک جوری محو ا/ت شده بود که نزدیک بود عطر از دستش لیز خورد
اجوما میدوعه سمت عطر و اونو میگیره
=اااا پسر چشماتو باز کن ببین داشت عطرت می افتاد
_ببخشید اجوما(همونطور که محو ا/ت میگه)
+ببخشید کوک به من یه عطر میدی؟
_آره بیا
+(خنده ریز)
_چیه؟
+عطر خودتو بزنم؟(خنده ریز و جذاب)
_آها ببخشید این کی رو بزن
+ممنونم (لبخند)
_خب آماده ای ؟
+بله بریم ارائه خوشتیپ(بازو کوک رو میگیره)
_+(باهم خندیدن)
رفتن سمت پارکینگ و سوار ماشین مشکی رنگ شدن رسیدند ه خونه مامان بزرگ کوک
ویو کوک
نمیدونم چرا باهاش اینجوری میشم وقتی میبینمش قلبم تند میزنه وقتی میره دلم براش تنگ میشه شاید بخاطر زیبایشه!؟
رسیدن خونه مامان بزرگ کوک
کوک درو برای ا/ت باز میکنه
_یادت نره چی بهت گفتم!
+یادمه
رفتن بالا
ویو ا/ت وقتی رفتیم بالا به یه زن که یه لیتر آرایش داشت مواجه شدم
مامان بزرگ٪
٪سلام پسرم
_سلام مامان بزرگ
٪خانم رو معرفی میکنی؟
_خودت بگو (اروم)
+سلام من کیم ا/ت هستم
٪بیاین بشینین
_+(چشم)
(بچه ها وقتی من +_این دوتا رو باهم میزارم یعنی هم ا/ت هم کوک اینکارو انجام دادن)
٪کوک پسرم برو تو اتاق
_ولی
٪برو حرف نباشه(چشم قره)
_چشم (میره بیرون)
٪چند سالته
+۱۸ سالمه
٪قد ؟
+۱۷۰ س
٪وزن؟
+۵۰ ک
٪اومممم خیلی خوبه این
ویو ا/ت
از جذبه مامان بزرگ میترسیدم یه لباس سیاه بلند پوشیده بود خیلی ترسناک بود با رژ لب مشکی انگار جادو گر بود کوک کجاس اصلا کاش پیشم بود به هر حال اون شوهرمه بهم حس امنیت میده
ویو کوک
خیلی استرس داشتم که مادر بزرگم میخواد چی کار کنه اون واقعا ترسناک بود
ویو مامان بزرگ کوک
معلوم بود دختر خیلی نجیبی و میخواد ادا در بیاره که بچه خیلی خوشگل بود معلوم بود بدونه آرایش هم خوشگله پوشت سفید خیلی خوش هیکل واقعا مجذوب میکرد آدمو ببینم رو تخت چی کار میکنه(پوزخند )
آدمه دارد
بچه ها من امروز نتم خیلی بده ببینم میتونن فردا آپلود کنم پارت ۱۴ رو
۱۹.۹k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.