دوست بچگی³
دیدم که ریوجین وارد دفتر کارم شد
ریوجین:خانم خوشگله کی باشن که دل ریس مین رو بردن
یون جونگ :من یون جونگ هستم از اشنایی با شما خوشحالم ولی منظور شما از این که گفتین دل یونگی رو بردم رو نمیفهمم؟!
ریوجین:اهه... عه یعنی نمیدونی؟
یون جونگ:چی رو؟!
ریوجین:خب... خب
یونگی:ریوجین برای چی اومدی اینجا برای سوابق همکاری با برند معروف اومدی...؟ :|(عوض کردن بحث)
ریوجین:اوهه... ببخشید ریس حواسم پرت شد خب من میرم
یونگی:ریوجین
ریوجین:بله ریس مین؟ :)
یونگی: بیا این مدارکم لازمت میشه
(یونگی)
موقعی که گفتم بیاد مدارک رو برداره بهش گفتم که بره توی قسمت کافی شاپ شرکت منتظر من بمونه
بعد از اینکه این حرف رو زدم گفت باشه و رفت
یون جونگ:منظور خانم ریوجین چی بود
یونگی:نمیدونم حواسش یه جای دیگه بود
یون جونگ:اهوم باش
(یونگی)
یون جونگ رو فرستادم عمارتم و رفتم کافی شاپ شرکت ریوجین رو دیدم به ریو جین گفتم این حرف هارو از کجا شنیده گفت...
پارت بعدی میخوای
باید 7فالو و 20 لایک کنین🌚💜
ریوجین:خانم خوشگله کی باشن که دل ریس مین رو بردن
یون جونگ :من یون جونگ هستم از اشنایی با شما خوشحالم ولی منظور شما از این که گفتین دل یونگی رو بردم رو نمیفهمم؟!
ریوجین:اهه... عه یعنی نمیدونی؟
یون جونگ:چی رو؟!
ریوجین:خب... خب
یونگی:ریوجین برای چی اومدی اینجا برای سوابق همکاری با برند معروف اومدی...؟ :|(عوض کردن بحث)
ریوجین:اوهه... ببخشید ریس حواسم پرت شد خب من میرم
یونگی:ریوجین
ریوجین:بله ریس مین؟ :)
یونگی: بیا این مدارکم لازمت میشه
(یونگی)
موقعی که گفتم بیاد مدارک رو برداره بهش گفتم که بره توی قسمت کافی شاپ شرکت منتظر من بمونه
بعد از اینکه این حرف رو زدم گفت باشه و رفت
یون جونگ:منظور خانم ریوجین چی بود
یونگی:نمیدونم حواسش یه جای دیگه بود
یون جونگ:اهوم باش
(یونگی)
یون جونگ رو فرستادم عمارتم و رفتم کافی شاپ شرکت ریوجین رو دیدم به ریو جین گفتم این حرف هارو از کجا شنیده گفت...
پارت بعدی میخوای
باید 7فالو و 20 لایک کنین🌚💜
۶.۸k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.