سایه سیاه (F2) pt¹
دایانا ؛ از سئول تا بوسان 6 ساعت راهه تا الان 2 ساعت گذشته ، خوشحال بودم که قرار یه زندگی جدید و تا حدی بی خطر رو کنار جیمین شروع کنم ، خسته بودم سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم که کم کم خوابم برد
جیمین ؛ دایانا خیلی خوشحال بود ، با دیدن خوشحالیش خیالم راحت بود از اینکه دیگه هیچ خطری تهدیدش نمیکنه از این به بعد زندگی ارومی داره
4 ساعت بعد :
جیمین؛ دیگه رسیدیم بوسان از ورودی شهر رد شدیم میدونستم مامان و بابا خونه نیستن واسه همینم به طرف محل کارشون رفتم ( مادر و پدر جیمین یه کافه بزرگ تو بوسان دارن ) بعد از 20 دقیقه رسیدیم و دایانا هنوزم خواب بود اروم بیدارش کردم
جیمین : دایانا بیدار شو عزیزم رسیدیم
دایانا : چیشده ؟
جیمین : اروم باش چیزی نیست رسیدیم
دایانا : واقعا رسیدیم ، چه خوب گردنم خشک شد تو ماشین اه ....
جیمین : بیا عزیزم الان میریم توام استراحت میکنی
دایانا : باشه
جیمین ؛ از ماشین پیاده شدیم که یهو گوشیم زنگ خورد جیهوپ بود به دایانا گفتم بره منم میام گوشیو برداشتم
جیمین : الو .. سلام هیونگ خوبی ؟
جیهوپ : من خوبم شما چطورین ؟ به سلامت رسیدین ؟
جیمین : اره الان تازه رسیدیم
جیهوپ : خداروشکر ، دایانا حالش خوبه ؟
جیمین : اره اونم خوبه نگران نباش
جیهوپ : باشه خیالم راحت شد خدافظ
دایانا ؛ رفتم داخل جیمین گفت اینجا کافه پدرشه ، داشتم توی کافه رو میدیدم هیچ کس داخل نبود که یهو ....
شرط : 20 L
لایک و کامنت یادتون نره رفقا ❤️✨
جیمین ؛ دایانا خیلی خوشحال بود ، با دیدن خوشحالیش خیالم راحت بود از اینکه دیگه هیچ خطری تهدیدش نمیکنه از این به بعد زندگی ارومی داره
4 ساعت بعد :
جیمین؛ دیگه رسیدیم بوسان از ورودی شهر رد شدیم میدونستم مامان و بابا خونه نیستن واسه همینم به طرف محل کارشون رفتم ( مادر و پدر جیمین یه کافه بزرگ تو بوسان دارن ) بعد از 20 دقیقه رسیدیم و دایانا هنوزم خواب بود اروم بیدارش کردم
جیمین : دایانا بیدار شو عزیزم رسیدیم
دایانا : چیشده ؟
جیمین : اروم باش چیزی نیست رسیدیم
دایانا : واقعا رسیدیم ، چه خوب گردنم خشک شد تو ماشین اه ....
جیمین : بیا عزیزم الان میریم توام استراحت میکنی
دایانا : باشه
جیمین ؛ از ماشین پیاده شدیم که یهو گوشیم زنگ خورد جیهوپ بود به دایانا گفتم بره منم میام گوشیو برداشتم
جیمین : الو .. سلام هیونگ خوبی ؟
جیهوپ : من خوبم شما چطورین ؟ به سلامت رسیدین ؟
جیمین : اره الان تازه رسیدیم
جیهوپ : خداروشکر ، دایانا حالش خوبه ؟
جیمین : اره اونم خوبه نگران نباش
جیهوپ : باشه خیالم راحت شد خدافظ
دایانا ؛ رفتم داخل جیمین گفت اینجا کافه پدرشه ، داشتم توی کافه رو میدیدم هیچ کس داخل نبود که یهو ....
شرط : 20 L
لایک و کامنت یادتون نره رفقا ❤️✨
۷۴.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.