من فقط عاشق شدم:)
من فقط عاشق شدم:)
(P9)
ا/ت:بروووو(بغض)
یونگی:باید بهم بگی چی شده.....همه اینجا باهم صمیمی هستن بگو ببینم..
ا/ت:بسه دیگه ولم کن(بغضم ترکید)
یونگی:(من و کشوند تو بغلش)
🤍ویو سولی🤍
هم ا/ت با بغض رف بیرون هم یونگی خیلی عجیب بود واقعا باید میرفتم ببینم چ خبره
جونگ کوک:میشه یکی بره اونا رو بیاره باید جلسه رو شروع کنیم
سولی:من میرم...
رفتم دیدم ا/ت تو بغل یونگیه و داره گریه میکنه زیاد جلو نرفتم سریع گوشیم رو در آوردم و ی عکس گرفتم...که بعدا به یونگی نشون بدم حرصش در بیاد(رفیق ها وقتی دوستشون داره به کراشش نگاه میکنه😂😂)رفتم جلو پیششون...
سولی:یونگی..ا/ت..
یونگی:چیه...
سولی:بیاید جلسه
ا/ت:یونگی برو..
یونگی:من فکر نکنم بیام...
سولی:پس ا/ت تو بیا...
ا/ت:با..(یونگی حرفشو قطع کرد)
یونگی:اونم نمیاد...
سولی:برا چی...
یونگی:چون من میگم جونگ کوک پرسید همین و بگو...
سولی:باشه..
🤍ویو یونگی🤍
به سولی گفتم به جونگ کوک بگه که نمیایم موقعی که رف ا/ت گف
ا/ت:برا چی نریم...
یونگی:بیا بریم هوا بخوریم...
ا/ت:باشه...
شرط ۵ لایک
(P9)
ا/ت:بروووو(بغض)
یونگی:باید بهم بگی چی شده.....همه اینجا باهم صمیمی هستن بگو ببینم..
ا/ت:بسه دیگه ولم کن(بغضم ترکید)
یونگی:(من و کشوند تو بغلش)
🤍ویو سولی🤍
هم ا/ت با بغض رف بیرون هم یونگی خیلی عجیب بود واقعا باید میرفتم ببینم چ خبره
جونگ کوک:میشه یکی بره اونا رو بیاره باید جلسه رو شروع کنیم
سولی:من میرم...
رفتم دیدم ا/ت تو بغل یونگیه و داره گریه میکنه زیاد جلو نرفتم سریع گوشیم رو در آوردم و ی عکس گرفتم...که بعدا به یونگی نشون بدم حرصش در بیاد(رفیق ها وقتی دوستشون داره به کراشش نگاه میکنه😂😂)رفتم جلو پیششون...
سولی:یونگی..ا/ت..
یونگی:چیه...
سولی:بیاید جلسه
ا/ت:یونگی برو..
یونگی:من فکر نکنم بیام...
سولی:پس ا/ت تو بیا...
ا/ت:با..(یونگی حرفشو قطع کرد)
یونگی:اونم نمیاد...
سولی:برا چی...
یونگی:چون من میگم جونگ کوک پرسید همین و بگو...
سولی:باشه..
🤍ویو یونگی🤍
به سولی گفتم به جونگ کوک بگه که نمیایم موقعی که رف ا/ت گف
ا/ت:برا چی نریم...
یونگی:بیا بریم هوا بخوریم...
ا/ت:باشه...
شرط ۵ لایک
۲۷۲
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.