مرد رویاهای من
مرد رویاهای من
آغوش بگشا و تن تنهایم را
تنگ در آغوشت بگیر
اندام یخ زده و حسرت زده ام را
با دستانت گرمی ببخش
و لبهای مردابی ام را بار دیگر
با نیلوفر مرداب لبانت
زیبایی ببخش
دستانم را به میهمانی دستانت بخوان و
با عشق دستانم را بفشار
بگذار تمام لذات دنیا را باز هم
در دستانت بیابم
بگذار دوباره گرمای وجودت آرامش بخش
لحظه های تنهاییم باشد
بگذار صدای نفس هایت بار دیگر
طنین لالایی عشق را
درگوش احساسم جاری کند
بگذار با تو به اوج برسم
بگذار در تو تخلیه شود
تمام احساسات و حسرت های مانده بر دلم
بگذار دوباره متولد شوم پش از هم آغوشی با تو
آغوش بگشا و تن تنهایم را
تنگ در آغوشت بگیر
اندام یخ زده و حسرت زده ام را
با دستانت گرمی ببخش
و لبهای مردابی ام را بار دیگر
با نیلوفر مرداب لبانت
زیبایی ببخش
دستانم را به میهمانی دستانت بخوان و
با عشق دستانم را بفشار
بگذار تمام لذات دنیا را باز هم
در دستانت بیابم
بگذار دوباره گرمای وجودت آرامش بخش
لحظه های تنهاییم باشد
بگذار صدای نفس هایت بار دیگر
طنین لالایی عشق را
درگوش احساسم جاری کند
بگذار با تو به اوج برسم
بگذار در تو تخلیه شود
تمام احساسات و حسرت های مانده بر دلم
بگذار دوباره متولد شوم پش از هم آغوشی با تو
۹۴۷
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.