وقتی که زندگیم عوض شد ۴۶
و بعد صورت ات رو گرفت
و شروع کرد با ات kiss رفتن
و بعد از مدتی
لب های ات رو ول کرد
و به ات کمک کرد که صبحانه
درست کنه
و بعد که صبحانه آماده شد
هر ۲ نشستن و صبحانه شون رو خوردن
بعد صبحانه تهیونگ گفت:
خب ات دوست داری امروز چیکار کنیم؟
ات: آم فیلم ببینیم و بریم خرید و بعد بریم دریا
تهیونگ:
خب منم موافقم ات برو آماده شو تا بریم
ات:باشه
#تهیونگ
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
و شروع کرد با ات kiss رفتن
و بعد از مدتی
لب های ات رو ول کرد
و به ات کمک کرد که صبحانه
درست کنه
و بعد که صبحانه آماده شد
هر ۲ نشستن و صبحانه شون رو خوردن
بعد صبحانه تهیونگ گفت:
خب ات دوست داری امروز چیکار کنیم؟
ات: آم فیلم ببینیم و بریم خرید و بعد بریم دریا
تهیونگ:
خب منم موافقم ات برو آماده شو تا بریم
ات:باشه
#تهیونگ
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۵.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.