عشق در مدرسه
عشق در مدرسه
( پارت ۷ )
یه عالمه وسیله تو اتاقش داشت بهم میگه....
کوک: ا.ت بیا بشین رو میز پیشم تکالیف رو بنویسیم
ا.ت : ها باشه
از زبان ا.ت: هرچقدر بیشتر باهاش وقت میگذروندم بیشتر عاشقش میشدم یه جورایی دیرونه بار جذاب بود پسر خوب و مهربونی بود خیلی هم کیوت ، لجباز و مثل خودم حاضر جواب ! میشینم کنارش شروع میکنیم و باهم ریاضی رو میخونیم هرجا اون مشکل داشت بهش توضیح میدادم و هرچقدر که من مشکل داشتم اون به من توضیح میداد
بعد ۲ یا ۳ ساعت تمام تکالیفمون تموم میشه کوک بهم میگه ....
کوک: ا.ت یه آهنگ بگو بزارم حالو هوامون عوض شه
از زبان کوک : وقتی ازش پرسیدم که چه آهنگی دوست داره بزارم جوابی نشنیدم که یه سنگینی کمی روی شونم احساس میکنم میبینم ا.ت که خوابش برده ساعت ۸ شب بود تو دلم میگم .... ذهن کوک: مگه من تختم که روم خوابیده ؟ اهمیت نمیدم سرم رو تکیه میدم رو سرش و باهاش میخوابم خیلی کیوت و ناز خوابیده بود یک ساعت میگذره و.....
از زبان ا.ت : نفهمیدم چطور شد خوابم برد یک ساعت گذشته بود که چشمام رو باز میکنم کل میبینم سرم رو شونه های کوک و کوکم سرشو تکیه داده بهم یه لحظه به خودم میام و یه جیغ خیلی کوچولو میکشم کوک از خواب میپره با ترس میگه ....
کوک: ها چی چیشده
ا.ت : وای ببخشید کوک اصلا متوجه نشدم
کوک : وای به خاطر این منو از خواب بلند کردی دختر خنگ اشکال نداره چی میشه آخه
ا.ت : هی چرا اشکال نداره خیلی هم اشکال داره پاشو وسایلت رو جمع کن با وسایل من قاطی نشه منم برم خونه دیگه
کوک: شامم بمون
ا.ت : اههه هرچی گفتی انجام دادم نمیمونم نمیخوام زحمت بدم آقااااا
کوک دستم رو میگیره و میگه خواهش نیست دستوره !
ا.ت: چیییییی تو کی باشی که به من دستور میدی
کوک: جناب آقای جئون جونگ کوک
ا.ت : اهههه ولم کن بابا میخوام برم خونه
تو چرا هرچی میگم یه جوابی واسش داری؟
کوک : میمونی دیگه ؟
از زبان ا.ت : حرفش یه جوری کشنده بود که جلوش کم اوردم قبول میکنم و میگم ....
ا.ت : هییییی باشه اصلا هرچی تو بگی
کوک : آفرین دختر خوب 😏
کوک میگه ...
کوک: پس وایسا برم به مامانم بگم بیام
کوک میره پیش مامانش اسم مامان کوک
خانم کیم جیسو بود
از زبان کوک میرم و در اتاق مامانم رو میزنم
مامان کوک : بفرما تو
کوک : مامان من با دوستم اومدم ازش درخواست کردم که شام رو بمونهاجازهمیدی؟
مامان کوک : اجازه میدم ولی بگو چطور آدمیه ؟
کوک : دختر موادب ، خوشگل ، مهربون ،و ....
مامان کوک : از گفتت معلوم آدم خوبیه باشه به خدمت کار ها میگم امادش کنن و یه لباس خوشگل بهش بدم خودتم برو خاضر شو که پدرت رو منتظر نزاری
کوک : ممنون بله چشم
از زبان ا.ت : پسرهی خنگ یک ساعت بود منو سرو کار گذاشته بود کوک میادو بهم میگه...
(پایان پارت ۷)
( پارت ۷ )
یه عالمه وسیله تو اتاقش داشت بهم میگه....
کوک: ا.ت بیا بشین رو میز پیشم تکالیف رو بنویسیم
ا.ت : ها باشه
از زبان ا.ت: هرچقدر بیشتر باهاش وقت میگذروندم بیشتر عاشقش میشدم یه جورایی دیرونه بار جذاب بود پسر خوب و مهربونی بود خیلی هم کیوت ، لجباز و مثل خودم حاضر جواب ! میشینم کنارش شروع میکنیم و باهم ریاضی رو میخونیم هرجا اون مشکل داشت بهش توضیح میدادم و هرچقدر که من مشکل داشتم اون به من توضیح میداد
بعد ۲ یا ۳ ساعت تمام تکالیفمون تموم میشه کوک بهم میگه ....
کوک: ا.ت یه آهنگ بگو بزارم حالو هوامون عوض شه
از زبان کوک : وقتی ازش پرسیدم که چه آهنگی دوست داره بزارم جوابی نشنیدم که یه سنگینی کمی روی شونم احساس میکنم میبینم ا.ت که خوابش برده ساعت ۸ شب بود تو دلم میگم .... ذهن کوک: مگه من تختم که روم خوابیده ؟ اهمیت نمیدم سرم رو تکیه میدم رو سرش و باهاش میخوابم خیلی کیوت و ناز خوابیده بود یک ساعت میگذره و.....
از زبان ا.ت : نفهمیدم چطور شد خوابم برد یک ساعت گذشته بود که چشمام رو باز میکنم کل میبینم سرم رو شونه های کوک و کوکم سرشو تکیه داده بهم یه لحظه به خودم میام و یه جیغ خیلی کوچولو میکشم کوک از خواب میپره با ترس میگه ....
کوک: ها چی چیشده
ا.ت : وای ببخشید کوک اصلا متوجه نشدم
کوک : وای به خاطر این منو از خواب بلند کردی دختر خنگ اشکال نداره چی میشه آخه
ا.ت : هی چرا اشکال نداره خیلی هم اشکال داره پاشو وسایلت رو جمع کن با وسایل من قاطی نشه منم برم خونه دیگه
کوک: شامم بمون
ا.ت : اههه هرچی گفتی انجام دادم نمیمونم نمیخوام زحمت بدم آقااااا
کوک دستم رو میگیره و میگه خواهش نیست دستوره !
ا.ت: چیییییی تو کی باشی که به من دستور میدی
کوک: جناب آقای جئون جونگ کوک
ا.ت : اهههه ولم کن بابا میخوام برم خونه
تو چرا هرچی میگم یه جوابی واسش داری؟
کوک : میمونی دیگه ؟
از زبان ا.ت : حرفش یه جوری کشنده بود که جلوش کم اوردم قبول میکنم و میگم ....
ا.ت : هییییی باشه اصلا هرچی تو بگی
کوک : آفرین دختر خوب 😏
کوک میگه ...
کوک: پس وایسا برم به مامانم بگم بیام
کوک میره پیش مامانش اسم مامان کوک
خانم کیم جیسو بود
از زبان کوک میرم و در اتاق مامانم رو میزنم
مامان کوک : بفرما تو
کوک : مامان من با دوستم اومدم ازش درخواست کردم که شام رو بمونهاجازهمیدی؟
مامان کوک : اجازه میدم ولی بگو چطور آدمیه ؟
کوک : دختر موادب ، خوشگل ، مهربون ،و ....
مامان کوک : از گفتت معلوم آدم خوبیه باشه به خدمت کار ها میگم امادش کنن و یه لباس خوشگل بهش بدم خودتم برو خاضر شو که پدرت رو منتظر نزاری
کوک : ممنون بله چشم
از زبان ا.ت : پسرهی خنگ یک ساعت بود منو سرو کار گذاشته بود کوک میادو بهم میگه...
(پایان پارت ۷)
۱۰.۴k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.