cute lover
پارت ۱۱
هیونلیکس بلند شدن و خواستن برن که....
بورام: هیونجین وایسا! اگه از اینجا بری من دیگه مادرت نیستم!
هیونجین: هیچوقت نبودی.
بعد دست فلیکس رو گرفت و باهم از اونجا رفتن.
پایان فلش بک
هیونجین: اینم بود از کل ماجرا.
مینهو: باباهاتون چقدر پروعننن. بعد سه سال میان میگن تو باید ازدواج کنی( اداشونو دروارده)
جیسونگ( با حرص): همین! وای وای چقدر پرو باشی بیای بگی باید جدا شین با اونی که ما میگیم ازدواج کنین ، شما که هیچی از زندگیشون نمیدونین غلط کردین میاین این حرفا رو میزنین!
فلیکس: حالا اروم باش.
مینهو: واقعا. من جاتون بودم الان یه تو گوشی زده بودمشون.
هیونجین: باشه دیگه بسه تموم شد.
مینسونگ: باشه
فلیکس: من برم بینا رو بیارم که بریم خونه دیگه.
فلیکس بینا رو بغل کرد و با هیونجین به سمت در خونه رفتن.
فلیکس: بازم ازتون ممنونم، خدافظ.
هیونجین: یروزی جبران میکنیم، خدافظ.
مینسونگ: خدافظ.
بعد رفتن. جیسونگ نگاهی به ساعت کرد و گفت
جیسونگ: تو نمیخوای بری؟
مینهو: نه
جیسونگ: چرا
مینهو: خستمه خوابم میاد.
جیسونگ: برو خونه خودت بخواب.
مینهو: عه باشه، بد جنس.
مینهو با جیسونگ خداحافظی کرد و رفت خونش.
ویو جیسونگ
اخیششش. برم بخوابم دیگه. رفتم داخل اتاقم و لباسامو عوض کردم و خودمو پرت کردم رو تخت. واقعا خستم بود. ولی یه سوال چرا من هی با مینهو دعوام میشه؟( دعوا نشانه عشقه عزیز عشقق)
حالا ولش کن خوابم میاد.
هیونلیکس بلند شدن و خواستن برن که....
بورام: هیونجین وایسا! اگه از اینجا بری من دیگه مادرت نیستم!
هیونجین: هیچوقت نبودی.
بعد دست فلیکس رو گرفت و باهم از اونجا رفتن.
پایان فلش بک
هیونجین: اینم بود از کل ماجرا.
مینهو: باباهاتون چقدر پروعننن. بعد سه سال میان میگن تو باید ازدواج کنی( اداشونو دروارده)
جیسونگ( با حرص): همین! وای وای چقدر پرو باشی بیای بگی باید جدا شین با اونی که ما میگیم ازدواج کنین ، شما که هیچی از زندگیشون نمیدونین غلط کردین میاین این حرفا رو میزنین!
فلیکس: حالا اروم باش.
مینهو: واقعا. من جاتون بودم الان یه تو گوشی زده بودمشون.
هیونجین: باشه دیگه بسه تموم شد.
مینسونگ: باشه
فلیکس: من برم بینا رو بیارم که بریم خونه دیگه.
فلیکس بینا رو بغل کرد و با هیونجین به سمت در خونه رفتن.
فلیکس: بازم ازتون ممنونم، خدافظ.
هیونجین: یروزی جبران میکنیم، خدافظ.
مینسونگ: خدافظ.
بعد رفتن. جیسونگ نگاهی به ساعت کرد و گفت
جیسونگ: تو نمیخوای بری؟
مینهو: نه
جیسونگ: چرا
مینهو: خستمه خوابم میاد.
جیسونگ: برو خونه خودت بخواب.
مینهو: عه باشه، بد جنس.
مینهو با جیسونگ خداحافظی کرد و رفت خونش.
ویو جیسونگ
اخیششش. برم بخوابم دیگه. رفتم داخل اتاقم و لباسامو عوض کردم و خودمو پرت کردم رو تخت. واقعا خستم بود. ولی یه سوال چرا من هی با مینهو دعوام میشه؟( دعوا نشانه عشقه عزیز عشقق)
حالا ولش کن خوابم میاد.
۷.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.