(جونگکوک)
(جونگکوک)
خب یسال گذشته
بخواطر حس عجیبی که نصبت به اون دختره داشتم دیگه به بار نرفتم که از ذهنم بیرونش کردم و چسبیدم ب کارا
ولی خب امشب اونجا رزرو بود برام
ی تیپ خفن و رسمی زدم و سوار ماشین شدم تهیونگ بم زنگ زدو گف که رسیده
ب سمت بار رفتم
مهمونامم امده بودن
ب سمتشون رفتم مکالممون شروع شد
دو سه ساعتی گذشت
مرده: خوب دیگه اقای جئون امید وارم همواری خوبی داشته باشیم
کوک: هنچنین
اون یکی مرده: خوب دیگه ..این بار دخترای خوبی داره یکم خوش بگزردنیم ؟
کوک: من اهل این چییزا نیستم..... شما راحت باشید
هر کی رف سراغ ی اتاق فقط منو تهیونگ بودیم
ته: وای پسر تو چقدر پاستوریزه اییی
کوک: شروع نکن
ته: نکنه ...
کوک:؟؟؟
ته: ع/قیم/ی؟؟؟؟؟
کوک: تهیونگ گمشو
ته: ناموصا چطورییی
کوک: ب ط چه
تهوینگ چییزی نکفت و بقل دستم لش کرد و دخترارو تو بقلش گرفته بودد
چش ب صندق افتاد
احساس کردم ضربانم قلبم رفته بالا
خب یسال گذشته
بخواطر حس عجیبی که نصبت به اون دختره داشتم دیگه به بار نرفتم که از ذهنم بیرونش کردم و چسبیدم ب کارا
ولی خب امشب اونجا رزرو بود برام
ی تیپ خفن و رسمی زدم و سوار ماشین شدم تهیونگ بم زنگ زدو گف که رسیده
ب سمت بار رفتم
مهمونامم امده بودن
ب سمتشون رفتم مکالممون شروع شد
دو سه ساعتی گذشت
مرده: خوب دیگه اقای جئون امید وارم همواری خوبی داشته باشیم
کوک: هنچنین
اون یکی مرده: خوب دیگه ..این بار دخترای خوبی داره یکم خوش بگزردنیم ؟
کوک: من اهل این چییزا نیستم..... شما راحت باشید
هر کی رف سراغ ی اتاق فقط منو تهیونگ بودیم
ته: وای پسر تو چقدر پاستوریزه اییی
کوک: شروع نکن
ته: نکنه ...
کوک:؟؟؟
ته: ع/قیم/ی؟؟؟؟؟
کوک: تهیونگ گمشو
ته: ناموصا چطورییی
کوک: ب ط چه
تهوینگ چییزی نکفت و بقل دستم لش کرد و دخترارو تو بقلش گرفته بودد
چش ب صندق افتاد
احساس کردم ضربانم قلبم رفته بالا
۵.۵k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.