-The wound of love -1☆
از زبان مین سو :
با صدای زنگ گوشیم از خواب بلند شدم ... طبق معمول اعضا هنوز خواب بودن پس بی سروصدا رفتم wc و کار های لازم رو کردم و رفتم صبحانه درست کنم و کم کم همه بیدار شدن و اومدن صبحونه بخورن
ساعت 12:00 ظهر
هرکی مشغول یه کاری بود جین و جیمین داشتن آشپزی می کردن جونگ کوک و تهیونگ هم که داشتن سر به سر جی هوپ میزاشتن نامجون هم سرش توی کتاب بود و من و شوگا هم کنار هم نشسته بودیم یا بهتر بگم من کنار اون نشسته بودم سر هر دوتامون هم تو گوشی بود
اون جدیدا یه دوست دختر به اسم کلارا پیدا کرده ، امروز هم که می خواد ساعت ۷ بیاد خوابگاه منم که از این دختره متنفرم ... حتما میگین چرا ؟ چون:
فلش بک به دو سال پیش :
داستان از اینجا شروع شد که من موقعی که دانشگاه میرفتم ( کره ) با کلارا هم کلاسی بودم ... اون هر روز با یه پسر بود و حتی بعضی وقتا هم زمان سه تا دوست پسر داشت ... همشون هم پول دار بودن و کلارا هم که اصلا دنبال خود پسرها نبود دنبال پولشون بود ... همیشه من رو اذیت می کرد ولی منم نمینشستم یه گوشه که اون هر کاری بخواد با من بکنه کلی فیلم و مدرک ازش جمع می کردم و می رفتم به دوست پسراش نشون می دادم که نباید با کلارا باشن و باید از کلارا دوری کنن اما یه روز تصادف می کنه کل حافظش رو از دست میده بعد از یه ماه که نسبت به اطرافش آشنایی پیدا کرد دیگه چیزی از هم دانشگاهی هاش و کاراش نمیدونست اما هیچ تغییری نکرد ... باز شروع کرد به انجام همون کاراش اما بدتر ... اون دیگه هر**زگی میکرد
پایان فلش بک
تا اینکه دو روز پیش یونگی عکس کلارا رو بهم نشون داد و گفت که دیگه سمتش نرم چون دوست دختر داره ... منم رفتم جریان رو به نامجون گفتم ( نکته : نامجون تنها کسی که از جریان بین شوگا و مین سو باخبره ) تمام کار های کلارا همراه با مدارک ( مدارک کارای قبل تصادفش و بعد تصادفش) رو به نامجون گفتم ( نامجون : ~ مین سو : - )
~ببین من یه نقشه دارم که ...
ساعت 19:00
من و آر ام مدارک رو آماده گذاشتیم توی یک پوشه که امروز جلوی همه به یونگی بدیم
رفتم توی اتاقم و آماده شدم ( عکس لباس ا.ت اسلاید دوم )
اومدم بیرون نشستم که زنگ خورد و کلارا اومد تو
ساعت 19:30
همه گرم صحبت با کلارا بودن که به آر ام پیام دادم
* پیامک های آر ام و مین سو *
- دیگه وقتشه نه ؟
~ آره
پایان پیامک ها
رفتم توی اتاق و پوشه ی مدارک رو برداشتم و آوردم
( علامت شوگا + علامت کلارا × )
× خب ... شما چه خبر خانم مین سو * با لحن کش دار و لوس *
پرونده رو انداختم جلوی یونگی
- وقتی یونگی اینارو ببینه بهترم می شم :)
+ هی ... اینا چیه ؟
~ مدارکی که نشون میده کلارا خانم کی هستن
با حرف نامجون همه نگاهاشون رفت سمت کلارا و پوشه ی تو دست یونگی
یونگی پوشه رو باز کرد دونه دونه عکسا رو دید
... +
____________
می دونم گند زدم
اگه خوب شده بگین ادامه بدم
🍓❤
با صدای زنگ گوشیم از خواب بلند شدم ... طبق معمول اعضا هنوز خواب بودن پس بی سروصدا رفتم wc و کار های لازم رو کردم و رفتم صبحانه درست کنم و کم کم همه بیدار شدن و اومدن صبحونه بخورن
ساعت 12:00 ظهر
هرکی مشغول یه کاری بود جین و جیمین داشتن آشپزی می کردن جونگ کوک و تهیونگ هم که داشتن سر به سر جی هوپ میزاشتن نامجون هم سرش توی کتاب بود و من و شوگا هم کنار هم نشسته بودیم یا بهتر بگم من کنار اون نشسته بودم سر هر دوتامون هم تو گوشی بود
اون جدیدا یه دوست دختر به اسم کلارا پیدا کرده ، امروز هم که می خواد ساعت ۷ بیاد خوابگاه منم که از این دختره متنفرم ... حتما میگین چرا ؟ چون:
فلش بک به دو سال پیش :
داستان از اینجا شروع شد که من موقعی که دانشگاه میرفتم ( کره ) با کلارا هم کلاسی بودم ... اون هر روز با یه پسر بود و حتی بعضی وقتا هم زمان سه تا دوست پسر داشت ... همشون هم پول دار بودن و کلارا هم که اصلا دنبال خود پسرها نبود دنبال پولشون بود ... همیشه من رو اذیت می کرد ولی منم نمینشستم یه گوشه که اون هر کاری بخواد با من بکنه کلی فیلم و مدرک ازش جمع می کردم و می رفتم به دوست پسراش نشون می دادم که نباید با کلارا باشن و باید از کلارا دوری کنن اما یه روز تصادف می کنه کل حافظش رو از دست میده بعد از یه ماه که نسبت به اطرافش آشنایی پیدا کرد دیگه چیزی از هم دانشگاهی هاش و کاراش نمیدونست اما هیچ تغییری نکرد ... باز شروع کرد به انجام همون کاراش اما بدتر ... اون دیگه هر**زگی میکرد
پایان فلش بک
تا اینکه دو روز پیش یونگی عکس کلارا رو بهم نشون داد و گفت که دیگه سمتش نرم چون دوست دختر داره ... منم رفتم جریان رو به نامجون گفتم ( نکته : نامجون تنها کسی که از جریان بین شوگا و مین سو باخبره ) تمام کار های کلارا همراه با مدارک ( مدارک کارای قبل تصادفش و بعد تصادفش) رو به نامجون گفتم ( نامجون : ~ مین سو : - )
~ببین من یه نقشه دارم که ...
ساعت 19:00
من و آر ام مدارک رو آماده گذاشتیم توی یک پوشه که امروز جلوی همه به یونگی بدیم
رفتم توی اتاقم و آماده شدم ( عکس لباس ا.ت اسلاید دوم )
اومدم بیرون نشستم که زنگ خورد و کلارا اومد تو
ساعت 19:30
همه گرم صحبت با کلارا بودن که به آر ام پیام دادم
* پیامک های آر ام و مین سو *
- دیگه وقتشه نه ؟
~ آره
پایان پیامک ها
رفتم توی اتاق و پوشه ی مدارک رو برداشتم و آوردم
( علامت شوگا + علامت کلارا × )
× خب ... شما چه خبر خانم مین سو * با لحن کش دار و لوس *
پرونده رو انداختم جلوی یونگی
- وقتی یونگی اینارو ببینه بهترم می شم :)
+ هی ... اینا چیه ؟
~ مدارکی که نشون میده کلارا خانم کی هستن
با حرف نامجون همه نگاهاشون رفت سمت کلارا و پوشه ی تو دست یونگی
یونگی پوشه رو باز کرد دونه دونه عکسا رو دید
... +
____________
می دونم گند زدم
اگه خوب شده بگین ادامه بدم
🍓❤
۳.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.