فن فیک سه عاشق 🗿🗿🗿🍷✨
@ عرررررررررر واکاسای خررررررر
+ هعیییی خاک تو سرت برینه
@ خاک تو سر خودت برینههههه
@ ولی ناموصا خیلی ترسناک و چندش بود... حالا کی بو اصن؟
+ تایجو رهبر بلک دراگونز
@ همون گنگ که قبلاً شینجیرو ریسش بود ؟
+ اره ولی ازش فاصله بگییر ، آدم خطرناکیه
@ نه میرم باهاش اهم میکنم :\\\\
+ خف باو
+ من نگران کیم
@ میگم .... من امروز برنامه دارم ... میتونی ببریم کافه ؟
+ نع
@ توروخداااا
+ باشه به تاکئومی میگم ببرتت
@ آقااا من به تو گفتماااا
+ زیاد گل نخور عزیزم تاکئومی هم مثل منه
@عاااااااااااااااااا دیوووننهههههه نمممممم کردیییییی
+ اشکال نداره پیش میاد ، ساعت چند میری؟
@ هاه برای ناهار
+ باشه الان بهش زنگ میزنم
بوق
بوق
بوق_
تاکئومی. #
# الو تاکئومی هستم
+ سلام تاکئومی
# عه سلام واکاسا خوبی؟
+ خوبم ممنون
+ میگم یه لطفی میشه برای ناهار واکا رو ببری کافه با دوستاش؟
واکاسا میدونست تاکیومی عاشق واکا ست بخاطر همین به اون گفت که ببرتش
# ع عه باشه م میبرمش
و قطع کرد
واکا رفت خونه و لباساش رو عوض کرد «اسلاید ۳» و رفت جلو خونه منتظر موند
صدای موتور تاکئومی همه جا پیچید
تاکئومی بخاطر لباس قشنگ واکا قرمز شو و با لبخند گرمی گفت
# واکا چان بپر بالا
@ باشه
و سوار شد
تاکئومی گاز داده بود و بخاطر همین واکا مجبور شد تاکئومی رو بغل کنه
تاکئومی که خر زوق شده بود یه دفعه واکا گفت
@ اینجاست!
تاکیومی ترمز کرد و بعد واکا اومد پایین و تشکر کرد تاکئومی که هنگ کرده بود موتورو خاموش کرد و پشت سر واکا اومد تو کافه دوستاش همه انگشت به دهن بهش خیره شده بودن که واکا اومد و نشست و تاکئومی رو میر کوچیک روبرو نشست و یه سیگار روشن کرد و مشغول گوشیش شد
@سلام بچه ها...
«ریما_. دایسا- لانا /»
_ اون کیههههههههههه
/ ودففففففففففففففففففففففف چه خفنهههههه
- او مای گاددددد سیگارشوووو
@ عااااااااا خفهههه شیدددد میشنوههههه
@ اون دوست واکاساس به اون گفت منو برسونه ولی نمیدونم چرا اومد تووووو
_ بهت نظر داره
+ هعیییی خاک تو سرت برینه
@ خاک تو سر خودت برینههههه
@ ولی ناموصا خیلی ترسناک و چندش بود... حالا کی بو اصن؟
+ تایجو رهبر بلک دراگونز
@ همون گنگ که قبلاً شینجیرو ریسش بود ؟
+ اره ولی ازش فاصله بگییر ، آدم خطرناکیه
@ نه میرم باهاش اهم میکنم :\\\\
+ خف باو
+ من نگران کیم
@ میگم .... من امروز برنامه دارم ... میتونی ببریم کافه ؟
+ نع
@ توروخداااا
+ باشه به تاکئومی میگم ببرتت
@ آقااا من به تو گفتماااا
+ زیاد گل نخور عزیزم تاکئومی هم مثل منه
@عاااااااااااااااااا دیوووننهههههه نمممممم کردیییییی
+ اشکال نداره پیش میاد ، ساعت چند میری؟
@ هاه برای ناهار
+ باشه الان بهش زنگ میزنم
بوق
بوق
بوق_
تاکئومی. #
# الو تاکئومی هستم
+ سلام تاکئومی
# عه سلام واکاسا خوبی؟
+ خوبم ممنون
+ میگم یه لطفی میشه برای ناهار واکا رو ببری کافه با دوستاش؟
واکاسا میدونست تاکیومی عاشق واکا ست بخاطر همین به اون گفت که ببرتش
# ع عه باشه م میبرمش
و قطع کرد
واکا رفت خونه و لباساش رو عوض کرد «اسلاید ۳» و رفت جلو خونه منتظر موند
صدای موتور تاکئومی همه جا پیچید
تاکئومی بخاطر لباس قشنگ واکا قرمز شو و با لبخند گرمی گفت
# واکا چان بپر بالا
@ باشه
و سوار شد
تاکئومی گاز داده بود و بخاطر همین واکا مجبور شد تاکئومی رو بغل کنه
تاکئومی که خر زوق شده بود یه دفعه واکا گفت
@ اینجاست!
تاکیومی ترمز کرد و بعد واکا اومد پایین و تشکر کرد تاکئومی که هنگ کرده بود موتورو خاموش کرد و پشت سر واکا اومد تو کافه دوستاش همه انگشت به دهن بهش خیره شده بودن که واکا اومد و نشست و تاکئومی رو میر کوچیک روبرو نشست و یه سیگار روشن کرد و مشغول گوشیش شد
@سلام بچه ها...
«ریما_. دایسا- لانا /»
_ اون کیههههههههههه
/ ودففففففففففففففففففففففف چه خفنهههههه
- او مای گاددددد سیگارشوووو
@ عااااااااا خفهههه شیدددد میشنوههههه
@ اون دوست واکاساس به اون گفت منو برسونه ولی نمیدونم چرا اومد تووووو
_ بهت نظر داره
۲.۶k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.