فیک سایه سیاه (F2) پارت ⁶⁷
جیمین : چیشده کارن جریان چیه
کارن : نامزدم جسیکا ، افراد کای دزدیدنش
جیمین: چی چطور ممکنه
کارن : نمیدونم دیشب از عمارت رفته بیرون و دیگه نیومده یک ساعت پیش یه نفر تماس گرفت کای بود گفت اگه دایانا رو تحویل ندیم جسیکا رو میکشه تورو خدا کمکم کن
جیمین : اروم باش کارن سریع با افرادت بیا خونه من فقط مواظب باش
کارن : باشه
جیمین ؛ گوشیو قطع کردم که با صورت پر از اخم دایانا مواجه شدم اصلا متوجه بیدار شدنش نشده بودم
جیمین : بیدار شدی ؟ حالت بهتره ؟
دایانا : خوبم
دایانا : جیمین
جیمین : جانم
دایانا : بیا امشب یه بار برای همیشه تمومش کنیم بعدشم برگردیم به همون زندگی خوبمون
جیمین : دیگه اجازه نمیدم توکاری بکنی هر کاری بکنم خودم میکنم خودم تمومش میکنم
دایانا : اون دنبال منه خودم باید این کارو بکنم
جیمین : نه دایانا تو تا الان به اندازه کافی اسیب دیدی دیگه نمیخوام اتفاقی برات بیوفته
دایانا :نگران نباش چیزیم نمیشه تا وقتی تو هستی نگران چیزی نیستم
جیمین : باید یه نقشه دقیق بکشیم
دایانا : لازم نیست نقشه امادست فعلا بریم صبحونه بخوریم
جیمین : چی ؟ منظورت چیه ؟
دایانا : من از قبل نقشه رو اماده کردم بعد از اینکه صبحانه خوردیم توضیح میدم
جیمین : باشه عزیزم
دایانا ؛ رفتم یه دوش گرفتم حوله جیمینو تنم کردمو اومدم بیرون دیدم جیمین نیست داشتم توی کمدش دنبال یه لباس مناسب میگشتم که یهو در اتاق باز شد اولش ترسیدم ولی بعد دیدم دوتا از خدمتکارا با یه رگال لباس وارد اتاق شدن
خدمتکار: سلام خانم ، ارباب گفتن این لباسارو براتون بیاریم
دایانا : ممنونم ازتون
خدمتکار :با اجازه
دایانا ؛ رفتم یه نگاهی انداختم یه شلوار چرمی و با یه تیشرت سفید برداشتم و یه کاپشن چرمم برداشتم
لباسامو پوشیدم رفتم پایین که دیدم همه سر میز صبحانه نشستن
دایانا : صبحتون بخیر
جیهوپ : صبح بخیر دایانا
کوک و تهیونگ : صبح توام بخیر
جیمین : خفن شدی عزیزم
دایانا : خفن بودم
تهیونگ : حالت چطوره ؟
دایانا خوبم تو چطوری
تهیونگ : منم خوبم
کوک : اخ اینقدر دلم واسه دور هم جمع شدن تنگ شده بود خیلی وقته اینجوری جمع نشدیم
جیمین : درسته ، ولی از این به بعد قراره همه کنار هم باشیم
دایانا ؛ صبحانمونو خوردیم و رفتیم توی اتاق کار جیمین نشستیم بعد از چند دقیقه کارن اومد
کارن : سلام
دایانا : سلام کارن ( لبخند )
جیمین :اومدی
کارن : دایانا تو خوبی ؟ انگار خوبی از لبخندت معلومه
دایانا :خوبم کارن ولی تو انگار خوب نیستی...
کارن : نامزدم جسیکا ، افراد کای دزدیدنش
جیمین: چی چطور ممکنه
کارن : نمیدونم دیشب از عمارت رفته بیرون و دیگه نیومده یک ساعت پیش یه نفر تماس گرفت کای بود گفت اگه دایانا رو تحویل ندیم جسیکا رو میکشه تورو خدا کمکم کن
جیمین : اروم باش کارن سریع با افرادت بیا خونه من فقط مواظب باش
کارن : باشه
جیمین ؛ گوشیو قطع کردم که با صورت پر از اخم دایانا مواجه شدم اصلا متوجه بیدار شدنش نشده بودم
جیمین : بیدار شدی ؟ حالت بهتره ؟
دایانا : خوبم
دایانا : جیمین
جیمین : جانم
دایانا : بیا امشب یه بار برای همیشه تمومش کنیم بعدشم برگردیم به همون زندگی خوبمون
جیمین : دیگه اجازه نمیدم توکاری بکنی هر کاری بکنم خودم میکنم خودم تمومش میکنم
دایانا : اون دنبال منه خودم باید این کارو بکنم
جیمین : نه دایانا تو تا الان به اندازه کافی اسیب دیدی دیگه نمیخوام اتفاقی برات بیوفته
دایانا :نگران نباش چیزیم نمیشه تا وقتی تو هستی نگران چیزی نیستم
جیمین : باید یه نقشه دقیق بکشیم
دایانا : لازم نیست نقشه امادست فعلا بریم صبحونه بخوریم
جیمین : چی ؟ منظورت چیه ؟
دایانا : من از قبل نقشه رو اماده کردم بعد از اینکه صبحانه خوردیم توضیح میدم
جیمین : باشه عزیزم
دایانا ؛ رفتم یه دوش گرفتم حوله جیمینو تنم کردمو اومدم بیرون دیدم جیمین نیست داشتم توی کمدش دنبال یه لباس مناسب میگشتم که یهو در اتاق باز شد اولش ترسیدم ولی بعد دیدم دوتا از خدمتکارا با یه رگال لباس وارد اتاق شدن
خدمتکار: سلام خانم ، ارباب گفتن این لباسارو براتون بیاریم
دایانا : ممنونم ازتون
خدمتکار :با اجازه
دایانا ؛ رفتم یه نگاهی انداختم یه شلوار چرمی و با یه تیشرت سفید برداشتم و یه کاپشن چرمم برداشتم
لباسامو پوشیدم رفتم پایین که دیدم همه سر میز صبحانه نشستن
دایانا : صبحتون بخیر
جیهوپ : صبح بخیر دایانا
کوک و تهیونگ : صبح توام بخیر
جیمین : خفن شدی عزیزم
دایانا : خفن بودم
تهیونگ : حالت چطوره ؟
دایانا خوبم تو چطوری
تهیونگ : منم خوبم
کوک : اخ اینقدر دلم واسه دور هم جمع شدن تنگ شده بود خیلی وقته اینجوری جمع نشدیم
جیمین : درسته ، ولی از این به بعد قراره همه کنار هم باشیم
دایانا ؛ صبحانمونو خوردیم و رفتیم توی اتاق کار جیمین نشستیم بعد از چند دقیقه کارن اومد
کارن : سلام
دایانا : سلام کارن ( لبخند )
جیمین :اومدی
کارن : دایانا تو خوبی ؟ انگار خوبی از لبخندت معلومه
دایانا :خوبم کارن ولی تو انگار خوب نیستی...
۶۴.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.