اسلاید2 تیب جنیور
اسلاید2 تیب جنیور
اسلاید3 لباس خواب سوزومه
اسلاید4 تیب جنیور برای عروسی
دنیل: برسونمت
سوزومه: نه به راننه زنگ زدم احتمالا بیرون
دنیل: پس خداحافظ هانی (عزیزم)
سوزومه: اوم بای
از بار اومدم بیرون همون جور که انتظار داشتم راننده بیرون منتظر بود رفتم سوارماشین شدمو به طرف خونه راه افتادم راننده ماشین رو داخل پارکینگ پارک کرد، پیاده شدم رفتم سمت خونه خواستم درو باز کنم که خودش باز شد جنیور بود تیب زده بود انگار میخواسته جایی بره همین که منو دید برگشت سمت اتاقش انگار میخواسته بیاد دنبالم وفک کنم بخواطر موضوع موقع شام هنوز دلخور لباسام رو با لباسای خوابم عوض کردم رفتم سمت اتاق جنیور در زدمو در اتاق رو کمی باز کردم سرمو بردم داخل روتخت به تاج تخت تکیه داده بود
سوزومه: میتونم بیام
جنیور: اوم بیا
سوزومه: خب راستش بخواطر رفتار چند ساعت پیشم منو ببخش نباید اون حرفارو میگفتم 😔
جنیور: اوکی
سوزومه: واقعا 😃
جنیور: اوم اشکالی نداره.......... کار دیگه ای نداری
سوزومه: دارم
جنیور: خب؟
سوزومه: میخوام امشب باهات بخوابم
جنیور: وات......... are you ok
سوزومه: توپم..... جاباز کن بیام
جنیور: هی پرو....... پرت شو بیرون
سوزومه: نمیخوام
جنیور: وات فاز مای سیستر (فازچیه خواهر من)
سوزومه: این که امشب میخوام بغل داداشم بخوابم نیازی به بیان فاز نیست
جنیور: اوکی حدقل ولم کن برم چراقارو خاموش کنم
سوزومه: باشه فکر فرار نزنه سرت
«روز عروسی»
سوزومه: یکم استرس دارم
ری: کمتر کسی عروسی مامانشو میبینه....... تو جزو افراد ویژه ای
سوزومه: الان داری روحیه میدی یا مسخره میکنی
ری:روحیه میدم (دخترا اومدن )
لیلی: اره به روح جدت
امیلی: پرنسس چه کرد ..... پاره بدم شماره کنی
ری: هوییی فاصله اجتماعیت رو با بیبی گرلم حفظ کن
جنیور: اگه شاخ شکونتون تموم شده من خواهرمو نیاز دارم
ری: ببر ولی یادت باشه هفت چشمی پایدمت
سوزومه: ببند در تالار اندیشه رو
جنیور: بریم
سوزومه: اوم
(توراه)
سوزومه: چه حسی داری
جنیور: خوشحالم و یکم استرس دارم
سوزومه: اوم منم
سوزومه: جذاب شدی مستر..... ددیم میشی
جنیور: توعه دیونرو تیمارستان نگه نمیداره
سوزومه: ببند گوهدونی رو
سوزومه: خب جرو بحث بسه مردم فک میکنن دیونه ایم
جنیور: مگه نیستی
سوزومه: ببند تا ندوختمش
جنیور: جون خیاط لودی نمیدونستیم
«فردا بعد عروسی»
ویو سوزومه
روز تعطیل بود مثل همیشه یه مزاحم پیدامیشد که بیدارم کنه بدون نگاه کردن به شمارا برداشتم
کایا:こんにちは、茅すずめです(سلام سوزومه منم کایا)
سوزومه: 元気ですか?(چطوری)
کایا: 元気です(خوبم) 拒否権はどうですか?(تو چطوری)
سوزومه:
اسلاید3 لباس خواب سوزومه
اسلاید4 تیب جنیور برای عروسی
دنیل: برسونمت
سوزومه: نه به راننه زنگ زدم احتمالا بیرون
دنیل: پس خداحافظ هانی (عزیزم)
سوزومه: اوم بای
از بار اومدم بیرون همون جور که انتظار داشتم راننده بیرون منتظر بود رفتم سوارماشین شدمو به طرف خونه راه افتادم راننده ماشین رو داخل پارکینگ پارک کرد، پیاده شدم رفتم سمت خونه خواستم درو باز کنم که خودش باز شد جنیور بود تیب زده بود انگار میخواسته جایی بره همین که منو دید برگشت سمت اتاقش انگار میخواسته بیاد دنبالم وفک کنم بخواطر موضوع موقع شام هنوز دلخور لباسام رو با لباسای خوابم عوض کردم رفتم سمت اتاق جنیور در زدمو در اتاق رو کمی باز کردم سرمو بردم داخل روتخت به تاج تخت تکیه داده بود
سوزومه: میتونم بیام
جنیور: اوم بیا
سوزومه: خب راستش بخواطر رفتار چند ساعت پیشم منو ببخش نباید اون حرفارو میگفتم 😔
جنیور: اوکی
سوزومه: واقعا 😃
جنیور: اوم اشکالی نداره.......... کار دیگه ای نداری
سوزومه: دارم
جنیور: خب؟
سوزومه: میخوام امشب باهات بخوابم
جنیور: وات......... are you ok
سوزومه: توپم..... جاباز کن بیام
جنیور: هی پرو....... پرت شو بیرون
سوزومه: نمیخوام
جنیور: وات فاز مای سیستر (فازچیه خواهر من)
سوزومه: این که امشب میخوام بغل داداشم بخوابم نیازی به بیان فاز نیست
جنیور: اوکی حدقل ولم کن برم چراقارو خاموش کنم
سوزومه: باشه فکر فرار نزنه سرت
«روز عروسی»
سوزومه: یکم استرس دارم
ری: کمتر کسی عروسی مامانشو میبینه....... تو جزو افراد ویژه ای
سوزومه: الان داری روحیه میدی یا مسخره میکنی
ری:روحیه میدم (دخترا اومدن )
لیلی: اره به روح جدت
امیلی: پرنسس چه کرد ..... پاره بدم شماره کنی
ری: هوییی فاصله اجتماعیت رو با بیبی گرلم حفظ کن
جنیور: اگه شاخ شکونتون تموم شده من خواهرمو نیاز دارم
ری: ببر ولی یادت باشه هفت چشمی پایدمت
سوزومه: ببند در تالار اندیشه رو
جنیور: بریم
سوزومه: اوم
(توراه)
سوزومه: چه حسی داری
جنیور: خوشحالم و یکم استرس دارم
سوزومه: اوم منم
سوزومه: جذاب شدی مستر..... ددیم میشی
جنیور: توعه دیونرو تیمارستان نگه نمیداره
سوزومه: ببند گوهدونی رو
سوزومه: خب جرو بحث بسه مردم فک میکنن دیونه ایم
جنیور: مگه نیستی
سوزومه: ببند تا ندوختمش
جنیور: جون خیاط لودی نمیدونستیم
«فردا بعد عروسی»
ویو سوزومه
روز تعطیل بود مثل همیشه یه مزاحم پیدامیشد که بیدارم کنه بدون نگاه کردن به شمارا برداشتم
کایا:こんにちは、茅すずめです(سلام سوزومه منم کایا)
سوزومه: 元気ですか?(چطوری)
کایا: 元気です(خوبم) 拒否権はどうですか?(تو چطوری)
سوزومه:
۲۷۳
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.