وانشات تهیونگ پارت ²⁰ من بر میگردم:)
که یهو جین اومد داخل پشت سرشم لیا،اونا،کوک اومدن داخل جین کفششو از پاش در اورد و گرفت تو دستش
جین:هی پدصگا شما چه غلطی کردین
منو ته دستامونو اوردیم بالا و انگشتری که توی دستمون بود و نشون دادیم
جین:چه گویی خوردییین؟!
کفشو پرت کرد تو سرم
ات:هویییی وحشی
جین:داداشته
ات:خودتی😔🤌
ته: در تلاشم که پاره نشم ولی نمی تونم
هردوتامون انگشترا رو در اوردیم
و جر خوردیم از خنده
کوک:اینا نرمال نیستن؟
لیا:هوی عنتر بنال بینما داداش دارم گاشاش دارم🧑🦯🕳️
ته:ما فقط دوست شدیم و این انگشتره سته وگرنه نه نامزدیم نه هیچی😔🤌
جین:شما دوست دارین بمیریم
ته؛دادا من جذابم زوده که بمیرم😔
جین:ته جرت میدما؟
ته:غلط نکردم
لیا:خب پس امشب میاین شهر بازی خدافظ
همشون رفتن
ته:پوففف حوصلم سر رفته گشنمه
ات:خب بیا غذاتو بخور
ته:نه یچیز دیگه منو سیر میکنه بوس
رفتم نشستم رو پاهاش
ات:می خوای بوست کنم؟
ته:فک نکنم خانم کوچولو ها بلد باشن
ات:مگه دیدی؟
ته:بله
ات:مطمئنی؟
دستامو دوره گردنش گذاشتمو اروم لبمو گذاشتم رو لبشو اروم مک میزدم که یهو تهیونگ روم خیمه زد
ته: به امتحانش ارزیدا
تومد دباره بوسم کنه هلش دادم از رو مبل پایین
ات:گمشو بابا بچه پرووووو چقد پوفیوزییی
ته:توله سگ گمشو
ات: یونتانننننن
دیدم یونتان داره بدو بدو میاد سمتم گرفتم بغلش کردم
ات:دورت بگردم توله سگ تو مثله بابات نشو قشنگم🥺
تو بغلم گرفتمش
ات:منو دخترم میریم غذا بخوربم باباش اومد اومد نیومد به غذامون🤌
ته: حالا واسه ما دخترم دخترم میکنه گشو
رفتم تو اشپز خونه بهش غذا دادم
ات:یونتان بیا غذاتو بخور
دیدم داره با پاس کوچولوش میاد سمتم ظرفه غذاشو کذاشتم زمین شروع کرد خوردن غذا
ات:میدونستی عین بابات کیوتی
ته:خوب معلومه چون باباشم🤝😔
ات:تو از کجا پیدات شدااا نمیشه یلخظه پشت سرش یلحظه حرف زد
اومد کمرمو گرفت چسبوند به خودش
ات:گمشو قهرم بات
ته:بیبی من قهره؟
ات:اره
ته:چجوری از دلش در بیارم
ات:عاممم شاید بعده شهره بازی بریم خرید و خوراکی بگیرمو الانم یه بوس بدی اشتی کنم
ته اروم اومد لپمو بوس کرد
محکم بغلش کردم
ات:ته ته
ته:اخ قلبم😔
موهاشو شلخته مردم
ات:فقط منو بوس میکنی باشه؟ یونتانم حق نداری ببوسی
ته : یااااا
جین:هی پدصگا شما چه غلطی کردین
منو ته دستامونو اوردیم بالا و انگشتری که توی دستمون بود و نشون دادیم
جین:چه گویی خوردییین؟!
کفشو پرت کرد تو سرم
ات:هویییی وحشی
جین:داداشته
ات:خودتی😔🤌
ته: در تلاشم که پاره نشم ولی نمی تونم
هردوتامون انگشترا رو در اوردیم
و جر خوردیم از خنده
کوک:اینا نرمال نیستن؟
لیا:هوی عنتر بنال بینما داداش دارم گاشاش دارم🧑🦯🕳️
ته:ما فقط دوست شدیم و این انگشتره سته وگرنه نه نامزدیم نه هیچی😔🤌
جین:شما دوست دارین بمیریم
ته؛دادا من جذابم زوده که بمیرم😔
جین:ته جرت میدما؟
ته:غلط نکردم
لیا:خب پس امشب میاین شهر بازی خدافظ
همشون رفتن
ته:پوففف حوصلم سر رفته گشنمه
ات:خب بیا غذاتو بخور
ته:نه یچیز دیگه منو سیر میکنه بوس
رفتم نشستم رو پاهاش
ات:می خوای بوست کنم؟
ته:فک نکنم خانم کوچولو ها بلد باشن
ات:مگه دیدی؟
ته:بله
ات:مطمئنی؟
دستامو دوره گردنش گذاشتمو اروم لبمو گذاشتم رو لبشو اروم مک میزدم که یهو تهیونگ روم خیمه زد
ته: به امتحانش ارزیدا
تومد دباره بوسم کنه هلش دادم از رو مبل پایین
ات:گمشو بابا بچه پرووووو چقد پوفیوزییی
ته:توله سگ گمشو
ات: یونتانننننن
دیدم یونتان داره بدو بدو میاد سمتم گرفتم بغلش کردم
ات:دورت بگردم توله سگ تو مثله بابات نشو قشنگم🥺
تو بغلم گرفتمش
ات:منو دخترم میریم غذا بخوربم باباش اومد اومد نیومد به غذامون🤌
ته: حالا واسه ما دخترم دخترم میکنه گشو
رفتم تو اشپز خونه بهش غذا دادم
ات:یونتان بیا غذاتو بخور
دیدم داره با پاس کوچولوش میاد سمتم ظرفه غذاشو کذاشتم زمین شروع کرد خوردن غذا
ات:میدونستی عین بابات کیوتی
ته:خوب معلومه چون باباشم🤝😔
ات:تو از کجا پیدات شدااا نمیشه یلخظه پشت سرش یلحظه حرف زد
اومد کمرمو گرفت چسبوند به خودش
ات:گمشو قهرم بات
ته:بیبی من قهره؟
ات:اره
ته:چجوری از دلش در بیارم
ات:عاممم شاید بعده شهره بازی بریم خرید و خوراکی بگیرمو الانم یه بوس بدی اشتی کنم
ته اروم اومد لپمو بوس کرد
محکم بغلش کردم
ات:ته ته
ته:اخ قلبم😔
موهاشو شلخته مردم
ات:فقط منو بوس میکنی باشه؟ یونتانم حق نداری ببوسی
ته : یااااا
۱۹.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.