Did I crush my victim?
پارت ۲
رفتم داخل دانشگاه و دنبال دفتر مدیر گشتم. بعد چند دقیقه دفتر مدیر رو پیدا کردم. در زدم و رفتم داخل. تعظيمی کردم و گفتم
بنگ چان: سلام جناب آقای هو . من کریستوفر بنگ چان هستم ، استاد ریاضی جدید.
آقای هو: سلام ، خوش اومدید ، از دیدنتون خوشبختم. این لیست کلاسایی که در طول هفته دارین.
بنگ چان: متشکرم . فقط میتونم یه نگاهی به پرونده بچه ها بکنم؟
آقای هو: البته ؟ شما برای سال دومی ها تدریس میکنید ، که قبل از شروع اولین کلاستون که ساعت ۸ و نیم هست میتونید پرونده های بچه هارو ببنید.
بنگ چان: خیلی ممنونم. من فعلا میرم.
آقای هو: باشه موفق باشید.
از اونجا اومدم بیرون و نگاهی به برنامه کردم. سونگمین داخل کلاس A هست و من باید جز اون به دوتا کلاس دیگه تدریس کنم. خب بزار ببنیم ۸ و نیم تا ۱۰و نیم کلاس B، از ساعت ۱۰ و نیم تا ۱۲ کلاس A. رفتم اون اتاقی که مدیر گفت پرونده های بچه ها اونجاس. رفتم داخلش و کشو کلاس A رو باز کردم. دونه دونه پرونده هارو نگاه کردم که اخر رسیدم به پرونده سونگمین. شروع به خوندش کردم. بعد ۱۰ دقیقه از اتاق اومدم بیرون. ساعت ۸ بود و کلاس ساعت ۸ و نیم شروع میشد پس رفتم اتاق استراحت تا هم با بقیه آشنا شم هم یه قهوه بخورم. رفتم اونجا ولی کسی اونجا نبود. شروع کردم به آماده کردن قهوه که یهو یکی اومد داخل و نشست رو یکی از صندلی ها.
یکی معلم ها بود که یکم باهم حرف زدیم. ساعت ۸ و ۲۸ دقیقه از اونجا اومدم بیرون و رفتم سر کلاس. در کلاس رو که باز کردم بچه ها نشستن سر جاشون.
بنگ چان: سلام به همگی من استاد ریاضی جدیدتون ، کریستوفر بنگ چان هستم. از دیدنتون خوشبختم و امیدوارم که سال خوبی باهم داشته باشیم.
بعد نشستم سر میزم و کتابمو در اوردم. داشتم نگاهی به کتاب میکردم که یکی از بچه دستشو برد بالا.
بنگ چان: بله؟!
جونگ هی: ببخشید استاد شما کره ای نیستید ، از چه کشوری اومدید؟
بنگ چان: من اهل استرالیا هستم و چند ساله که به کره مهاجرت کردم.
جونگ هی: آها.
بنگ چان: خب دیگه برین سراغ درس ، کتاباتون رو باز کنید.
ساعت ۱۰ و نیم
کلاس تموم شد و از بچه ها خدافظی کردم و رفتم بیرون. باید بگم کلاس خوبی بود و امیدوارم کلاس های دیگه هم همینطوری باشه.
بعد چند دقیقه رفتم کلاس A. وقتی وارد کلاس شدم یکی از بچه ها که اومده بود رو میز ، با استرس اومد پایین و تعظیم کردو رفت. رفتم داخل و خودمو معرفی کردم و نشستم رو صندلیم. بچه های اون کلاس به نظر میاد که اروم نیستن ولی یه نفرشون ساکت و اروم بود. اون یه نفر ، فک کنم سونگمین بود. اره خودشه.
جونگین: استاد ببخشید شما از کدوم کشور اومدید؟
بنگ چان: از استرالیا
جونگین: اوه
رفتم داخل دانشگاه و دنبال دفتر مدیر گشتم. بعد چند دقیقه دفتر مدیر رو پیدا کردم. در زدم و رفتم داخل. تعظيمی کردم و گفتم
بنگ چان: سلام جناب آقای هو . من کریستوفر بنگ چان هستم ، استاد ریاضی جدید.
آقای هو: سلام ، خوش اومدید ، از دیدنتون خوشبختم. این لیست کلاسایی که در طول هفته دارین.
بنگ چان: متشکرم . فقط میتونم یه نگاهی به پرونده بچه ها بکنم؟
آقای هو: البته ؟ شما برای سال دومی ها تدریس میکنید ، که قبل از شروع اولین کلاستون که ساعت ۸ و نیم هست میتونید پرونده های بچه هارو ببنید.
بنگ چان: خیلی ممنونم. من فعلا میرم.
آقای هو: باشه موفق باشید.
از اونجا اومدم بیرون و نگاهی به برنامه کردم. سونگمین داخل کلاس A هست و من باید جز اون به دوتا کلاس دیگه تدریس کنم. خب بزار ببنیم ۸ و نیم تا ۱۰و نیم کلاس B، از ساعت ۱۰ و نیم تا ۱۲ کلاس A. رفتم اون اتاقی که مدیر گفت پرونده های بچه ها اونجاس. رفتم داخلش و کشو کلاس A رو باز کردم. دونه دونه پرونده هارو نگاه کردم که اخر رسیدم به پرونده سونگمین. شروع به خوندش کردم. بعد ۱۰ دقیقه از اتاق اومدم بیرون. ساعت ۸ بود و کلاس ساعت ۸ و نیم شروع میشد پس رفتم اتاق استراحت تا هم با بقیه آشنا شم هم یه قهوه بخورم. رفتم اونجا ولی کسی اونجا نبود. شروع کردم به آماده کردن قهوه که یهو یکی اومد داخل و نشست رو یکی از صندلی ها.
یکی معلم ها بود که یکم باهم حرف زدیم. ساعت ۸ و ۲۸ دقیقه از اونجا اومدم بیرون و رفتم سر کلاس. در کلاس رو که باز کردم بچه ها نشستن سر جاشون.
بنگ چان: سلام به همگی من استاد ریاضی جدیدتون ، کریستوفر بنگ چان هستم. از دیدنتون خوشبختم و امیدوارم که سال خوبی باهم داشته باشیم.
بعد نشستم سر میزم و کتابمو در اوردم. داشتم نگاهی به کتاب میکردم که یکی از بچه دستشو برد بالا.
بنگ چان: بله؟!
جونگ هی: ببخشید استاد شما کره ای نیستید ، از چه کشوری اومدید؟
بنگ چان: من اهل استرالیا هستم و چند ساله که به کره مهاجرت کردم.
جونگ هی: آها.
بنگ چان: خب دیگه برین سراغ درس ، کتاباتون رو باز کنید.
ساعت ۱۰ و نیم
کلاس تموم شد و از بچه ها خدافظی کردم و رفتم بیرون. باید بگم کلاس خوبی بود و امیدوارم کلاس های دیگه هم همینطوری باشه.
بعد چند دقیقه رفتم کلاس A. وقتی وارد کلاس شدم یکی از بچه ها که اومده بود رو میز ، با استرس اومد پایین و تعظیم کردو رفت. رفتم داخل و خودمو معرفی کردم و نشستم رو صندلیم. بچه های اون کلاس به نظر میاد که اروم نیستن ولی یه نفرشون ساکت و اروم بود. اون یه نفر ، فک کنم سونگمین بود. اره خودشه.
جونگین: استاد ببخشید شما از کدوم کشور اومدید؟
بنگ چان: از استرالیا
جونگین: اوه
۷.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.