مافیای عاشقpart16
مافیای عاشقpart16
سویون:مامانم گفته تو بهترین دوستشی
کوک:فقط دوست؟مطمینی؟
سویون:آره ولی گفته دلش خیلی برات تنگ شده..ولی بابام هروقت حرفت میشه عصبی میشه
کوک:واسه چی؟
سویون:چون خوشش نمیاد ازت
کوک:خیلی ممنون
هایون:سویونااااااااا(داد)
کوک:اینجاس
هایون:سویونا اینجا چیکار میکنی؟
سویون:الان میام مامان
هایون:برو بیرون پیش بابات
سویون:باشه(رفت)
هایون:بیدارت کرد؟
کوک:(نگاه متفکرانه)تو دلت واسه من تنگ شده بود؟
هایون:هن؟
کوک:هیچی
هایون:بگی بخواب بیخابی زده ب سرت
کوک:همونطور ک تو میگی
هایون:شب بخیر
کوک:شب هوش(تکه کلامه من🫣)
هایون:بیشعور
کوک:خودتی روان پریش
هایون:مادرته
کوک:شب خوششششش
فردا صبح
کوک ویو
صبح کله سحر با صدا ظرف بیدار شدم آخه کدوم کله خری ساعت ۶ صبح صبحانه میخوره
صدای در:تق تق
هایون:آقای جئون اگه بیدار شدی بفرما بیا صبحانه کوف کن
کوک:جون
هایون:مرگ
کوک رفت سمت در و در کوفتی رو باز بِنماد
هایون:مستر جئون تا کی میخای بکپی
کوک:الان ساعت چنده خانم کیم؟
هایون:۶
کوک:کدوم................ساعت ۶ میاد بالا سر آدم؟
هایون:بیشعور خفه شوووو گمشو بیا پایین غذاتو کوف کن از حدتم رد نشو
کوک:(ادا درآوردن)
پایین
سویون:عمووووو
کوک:هی سلام
سویون:مامان من میخام پیش عمو بشینم
هایون:بشین عزیزم
سویون:عا مامان راستی بابا کجاست
هایون:(پوکر)نگران بابا نباش عموتو بغل کن نمیاد بالا سرت بابات رفته سرکار
کوک:ول کن مامان باباتو بیا بغل خودم
کوک:اگه وضعم خوب شد بت قول میدم خودم میام دنبالت میبرمت گشت و گذار اجازه مامان بابات هم لازم نی
هایون:بچه منو خر نکن
سویون:مامانننننن
کوک:مامانت خیلی بیشعور مگه نه
سویون:هوم
هایون:یااااااااااا
سویون:عا راستی مامان اون پسره اسمش چی بود؟ها جی یون(همون پسره که یادتون هست تو پارتا اول بود که کوک روش حساس بود بعد گوشیه هایونو گرفت)بهت پیام داده
کوک:وات د فاک هایون.اون پسره نچسب
هایون:ساکت شو اون فقط داره سر پرونده کمک ام میکنه بعدم سویون خانم گفتم آمار گوشی منو به کسی نده
کوک:........
ادامه پارت بعد
سویون:مامانم گفته تو بهترین دوستشی
کوک:فقط دوست؟مطمینی؟
سویون:آره ولی گفته دلش خیلی برات تنگ شده..ولی بابام هروقت حرفت میشه عصبی میشه
کوک:واسه چی؟
سویون:چون خوشش نمیاد ازت
کوک:خیلی ممنون
هایون:سویونااااااااا(داد)
کوک:اینجاس
هایون:سویونا اینجا چیکار میکنی؟
سویون:الان میام مامان
هایون:برو بیرون پیش بابات
سویون:باشه(رفت)
هایون:بیدارت کرد؟
کوک:(نگاه متفکرانه)تو دلت واسه من تنگ شده بود؟
هایون:هن؟
کوک:هیچی
هایون:بگی بخواب بیخابی زده ب سرت
کوک:همونطور ک تو میگی
هایون:شب بخیر
کوک:شب هوش(تکه کلامه من🫣)
هایون:بیشعور
کوک:خودتی روان پریش
هایون:مادرته
کوک:شب خوششششش
فردا صبح
کوک ویو
صبح کله سحر با صدا ظرف بیدار شدم آخه کدوم کله خری ساعت ۶ صبح صبحانه میخوره
صدای در:تق تق
هایون:آقای جئون اگه بیدار شدی بفرما بیا صبحانه کوف کن
کوک:جون
هایون:مرگ
کوک رفت سمت در و در کوفتی رو باز بِنماد
هایون:مستر جئون تا کی میخای بکپی
کوک:الان ساعت چنده خانم کیم؟
هایون:۶
کوک:کدوم................ساعت ۶ میاد بالا سر آدم؟
هایون:بیشعور خفه شوووو گمشو بیا پایین غذاتو کوف کن از حدتم رد نشو
کوک:(ادا درآوردن)
پایین
سویون:عمووووو
کوک:هی سلام
سویون:مامان من میخام پیش عمو بشینم
هایون:بشین عزیزم
سویون:عا مامان راستی بابا کجاست
هایون:(پوکر)نگران بابا نباش عموتو بغل کن نمیاد بالا سرت بابات رفته سرکار
کوک:ول کن مامان باباتو بیا بغل خودم
کوک:اگه وضعم خوب شد بت قول میدم خودم میام دنبالت میبرمت گشت و گذار اجازه مامان بابات هم لازم نی
هایون:بچه منو خر نکن
سویون:مامانننننن
کوک:مامانت خیلی بیشعور مگه نه
سویون:هوم
هایون:یااااااااااا
سویون:عا راستی مامان اون پسره اسمش چی بود؟ها جی یون(همون پسره که یادتون هست تو پارتا اول بود که کوک روش حساس بود بعد گوشیه هایونو گرفت)بهت پیام داده
کوک:وات د فاک هایون.اون پسره نچسب
هایون:ساکت شو اون فقط داره سر پرونده کمک ام میکنه بعدم سویون خانم گفتم آمار گوشی منو به کسی نده
کوک:........
ادامه پارت بعد
۱۱.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.