just stay with me🤍✨
ادامه پارت دو
بعد چند دقیقه جونگ کوک زنگ زد
لبخندی زدم . سعی کردم صدای لرزونمو که بخاطر گریه لرزون شده عادی کنم
# سلام عسلمممم
+ س سلام کوکی
# هانی.خوبی؟
+ هوم ا اره چطور
# ببین تو بقیه رو میتونی بپیچونی ولی منو نمیتونی
یک دفعه بغضم شکست
+ کوکییی عرررر ( جهت اطلاع یونگی توالت است)
# جانم هانی چی شده چرا گریه میکنی
+ حالم بدههه
# بیا به پارک خودمون
+ ب ب باشه هق
# بیام دنبالت یا خودت میای
+ نه نه خودم میام چون میخوام هوا بخورم
# اوکی میبینمت
+ بای
یونگی آمد
رفتم حموم دوش گرفتم امدم بیرون یونگی هنوز بود واسم عادی بود چون همیشه اگه از حموم میامدم بیرون روش اونور بود لباس بیرونم پوشیدم ارایش کردم تا صورت بیروحم دیده نشه
_ جایی میری؟
+ اوهوم پیش جونگ کوک
_ اوم اوک
« یونگی ویو»
وقتی توالت بودم صدایی هق هق هانول وقتی داشت با کوک حرف میزد میشنیدم
اهه شوگا چکار کردی یک اب ریخت روت دیگه
رفتم بیرون همون موقع رفت حموم
وقتی امد بیرون بباسشو پوشید میدونستم میخواد بره پیش کوک ولی باز پرسیدم وقتی کارش تموم شد دیدمش پشمام ریخت یک استایل کاملللل دارک و سیاه پوشیده بود
هیچ وقت اینجوری لباس نمیپوشید همیشه یک رنگ متفاوت باهاش میپوشید ولی خیلی خوشگل شده بود
+ الوو چیو نگاه میکنی
به خودم امدم کلمو چپو راست کردم و گفتم هیچی
همون موقع مامان صدام زد و گفت
& پسرکم ( عوق) بیا عزیزم
مامان چش شده؟
میخواد حرص هانی رو در راره؟
هانی دیدم که بغضی تو چشاش بود
ولی نشون نمیداد و نمیزاشت اشکاش بریزه
و رفت پایین منم پشت سرش رفتم
& بیا پسرم غذا بخور..
& کجا داری میری تو ؟
+ م م من دارم میرم بیرون هوا بخورم
& باشه برو
مامان حتی نگفت یک لقمه بخوره
از صبح چیزی نخورده
_ هانولل
برگشت سمتم
+ ب بلع؟
_ وایسا یک دقیقه
مامان و هانول با تعجب منو نگاه میکردن
رفتن تو اشپز خونه یک نودل فوری خوشمزه درست کردم رفتم پیشش
_ ببا از صبح هیچی نخوردی😊
+ نمیخوام
_ حرف نباشه بگیر
+ چرا اینکارو میکنییی . میزنی گلدون میشکونی بعد می اندازی تقصیر من . الانم خوشحالی دیگه حتما چرا سعی میکنی مهربون باشیی بسههه نمیخوامم نمیخوام مهربون باشی( با داد)
حق داشت من کار بدی کردم
& سر پسرم داد نزن عوضی زود معذرت خواهی کن
+ چ چی! ب بخشید یونگی سرت داد زدم( با بغض)
_ هانول تقصیر منه ببخشید
_ و تو مامان بس کم دیگه اوک هانول از خون تو نیست این همه سال مراقبت کردی نمیشه سر یک اتفاق کوچیک که تقصیر اون نیست سرزنشش کنی
& چی...
با صدای بسته شدن در فهمیدم هانول رفته میزو نگاه کردم دیدم نودلم برده
اسلاید دوم لباس هانی
اسلاید سوم میکاپ هانی
لایک:۶
کامنت:۳
فعلا بسته اگه وقت کردم دوباره پارت بعدی رو میزارم ولی حمایت کنینن
بعد چند دقیقه جونگ کوک زنگ زد
لبخندی زدم . سعی کردم صدای لرزونمو که بخاطر گریه لرزون شده عادی کنم
# سلام عسلمممم
+ س سلام کوکی
# هانی.خوبی؟
+ هوم ا اره چطور
# ببین تو بقیه رو میتونی بپیچونی ولی منو نمیتونی
یک دفعه بغضم شکست
+ کوکییی عرررر ( جهت اطلاع یونگی توالت است)
# جانم هانی چی شده چرا گریه میکنی
+ حالم بدههه
# بیا به پارک خودمون
+ ب ب باشه هق
# بیام دنبالت یا خودت میای
+ نه نه خودم میام چون میخوام هوا بخورم
# اوکی میبینمت
+ بای
یونگی آمد
رفتم حموم دوش گرفتم امدم بیرون یونگی هنوز بود واسم عادی بود چون همیشه اگه از حموم میامدم بیرون روش اونور بود لباس بیرونم پوشیدم ارایش کردم تا صورت بیروحم دیده نشه
_ جایی میری؟
+ اوهوم پیش جونگ کوک
_ اوم اوک
« یونگی ویو»
وقتی توالت بودم صدایی هق هق هانول وقتی داشت با کوک حرف میزد میشنیدم
اهه شوگا چکار کردی یک اب ریخت روت دیگه
رفتم بیرون همون موقع رفت حموم
وقتی امد بیرون بباسشو پوشید میدونستم میخواد بره پیش کوک ولی باز پرسیدم وقتی کارش تموم شد دیدمش پشمام ریخت یک استایل کاملللل دارک و سیاه پوشیده بود
هیچ وقت اینجوری لباس نمیپوشید همیشه یک رنگ متفاوت باهاش میپوشید ولی خیلی خوشگل شده بود
+ الوو چیو نگاه میکنی
به خودم امدم کلمو چپو راست کردم و گفتم هیچی
همون موقع مامان صدام زد و گفت
& پسرکم ( عوق) بیا عزیزم
مامان چش شده؟
میخواد حرص هانی رو در راره؟
هانی دیدم که بغضی تو چشاش بود
ولی نشون نمیداد و نمیزاشت اشکاش بریزه
و رفت پایین منم پشت سرش رفتم
& بیا پسرم غذا بخور..
& کجا داری میری تو ؟
+ م م من دارم میرم بیرون هوا بخورم
& باشه برو
مامان حتی نگفت یک لقمه بخوره
از صبح چیزی نخورده
_ هانولل
برگشت سمتم
+ ب بلع؟
_ وایسا یک دقیقه
مامان و هانول با تعجب منو نگاه میکردن
رفتن تو اشپز خونه یک نودل فوری خوشمزه درست کردم رفتم پیشش
_ ببا از صبح هیچی نخوردی😊
+ نمیخوام
_ حرف نباشه بگیر
+ چرا اینکارو میکنییی . میزنی گلدون میشکونی بعد می اندازی تقصیر من . الانم خوشحالی دیگه حتما چرا سعی میکنی مهربون باشیی بسههه نمیخوامم نمیخوام مهربون باشی( با داد)
حق داشت من کار بدی کردم
& سر پسرم داد نزن عوضی زود معذرت خواهی کن
+ چ چی! ب بخشید یونگی سرت داد زدم( با بغض)
_ هانول تقصیر منه ببخشید
_ و تو مامان بس کم دیگه اوک هانول از خون تو نیست این همه سال مراقبت کردی نمیشه سر یک اتفاق کوچیک که تقصیر اون نیست سرزنشش کنی
& چی...
با صدای بسته شدن در فهمیدم هانول رفته میزو نگاه کردم دیدم نودلم برده
اسلاید دوم لباس هانی
اسلاید سوم میکاپ هانی
لایک:۶
کامنت:۳
فعلا بسته اگه وقت کردم دوباره پارت بعدی رو میزارم ولی حمایت کنینن
۷.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.