درخواستی جیمین
درخواستی جیمین
وقتی برادر ناتنیت بود و....
جیمین.بیا بریم داخل هوا کم کم داره سرد میشه
ات.باشه
با جیمین رفتیم توی اتاقش کنار هم خوابیدیم
صبح از خواب بیدار شدم اما جیمینو رو تخت ندیدم مگه دیشب کنارم نبود؟
بلند شدم رفتم پایین که جیمینو توی آشپزخونه دیدم داشت صبحونه درست میکرد هنوز متوجه من نشده بود
محوش شدم چقد جذاب بود البته به غیر از جذاب بودن خیلی هم کیوت بود با فکری که میکردم خندم گرفت یهو متوجه من شد برگشت سمتم
جیمین.صب بخیر،به چی میخندی شیطون؟
ات.صب بخیر،هیچی خیلی کیوتی بخاطر همین خندم گرفت
جیمین.من کیوتمم؟
ات.ارع مثل یه موچی توت فرنگی هستی
جیمین.حلا که من شبیه موچی توت فرنگی ام تو مثل موچی شکلاتیِ
ات.خوبه من موچی شکلاتی دوست دارم..دوباره خندم گرفت جیمین هم خندید
جیمین.خیله خب حالا بیا صبحونه
ات.رفتم نشستم پشت میز جیمین هم اومد نشست
نوتلا رو برداشتم عاشق نوتلا ام کشیدم رو نون داشتم میخوردم که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین.سلام مامان...نه داریم صبحونه میخوریم...باشه میایم،مامان منو ات میخایم شب یه موضوع مهم رو بهتون بگیم...شب میفهمین
ات.داشتم جیمین رو نگاه میکردم،گوشی رو قطع کرد....جیمین چرا گفتی شب؟
جیمین.خب چه فرقی میکنه بلاخره که باید بهشون بگیم
ات.اگه قبول نکردن چی؟
جیمین.خب قبول نکنن،ات منو تو همو دوست داریم تا وقتی عاشق همیم دیگه کی میتونه تو زندگی ما دخالت کنه هوم؟
اینقدر استرس نداشته باش همه چیز درست میشه حالا هم صبحونتو بخور
ات.باشه....وقتی جیمین اینطوری گفت یکم از استرسم کم شد صبحونموم رو خوردیم
ات.من ظرفا رو جم میکنم
جیمین.باشه..میگم ات نظرت چیه مامان بابارو دعوت کنیم یه رستوران تا بهشون بگیم؟
ات.باشه خوبه
جیمین.خب پس من میرم بیرون یکم کار دارم اونا رو انجام میدم تا یه ساعت دیگه میام خونه
ات.باشه،خدافظ
جیمین.خدافظ
ات
جیمین رفت منم رفتم ظرفا رو گذاشتم توی سینک خب الان که جیمین نیست چیکار کنم..آها میرم حیاط پشتی به گلا آب میدم....نیم ساعت فقط داشتم به گلا آب میدادم نیم ساعت بعدی هممم..دراما میبینم
داشتم فیلمو میدیم همراهش چیپس هم میخوردم که صدای در اومد رفتم درو باز کردم جیمین بود
ات.سلام اوپا جون
جیمین.سلام عزیزم...
پرش زمانی شب
جیمین.ات عزیزم آماده ای؟
ات.اره اره الان میام
تو آینه یه نگاه به خودم انداختم یه پیراهن قرمز که خیلی به پوست سفیدم میومد با کفش پاشنه بلند مشکی پوشیده بودم
رفتم پایین
جیمین.اوه چه خوشگل شدی
ات.منظورت اینه خوشگل ترر شدم؟
جیمین.اره منظورم همون بود😂...
وقتی برادر ناتنیت بود و....
جیمین.بیا بریم داخل هوا کم کم داره سرد میشه
ات.باشه
با جیمین رفتیم توی اتاقش کنار هم خوابیدیم
صبح از خواب بیدار شدم اما جیمینو رو تخت ندیدم مگه دیشب کنارم نبود؟
بلند شدم رفتم پایین که جیمینو توی آشپزخونه دیدم داشت صبحونه درست میکرد هنوز متوجه من نشده بود
محوش شدم چقد جذاب بود البته به غیر از جذاب بودن خیلی هم کیوت بود با فکری که میکردم خندم گرفت یهو متوجه من شد برگشت سمتم
جیمین.صب بخیر،به چی میخندی شیطون؟
ات.صب بخیر،هیچی خیلی کیوتی بخاطر همین خندم گرفت
جیمین.من کیوتمم؟
ات.ارع مثل یه موچی توت فرنگی هستی
جیمین.حلا که من شبیه موچی توت فرنگی ام تو مثل موچی شکلاتیِ
ات.خوبه من موچی شکلاتی دوست دارم..دوباره خندم گرفت جیمین هم خندید
جیمین.خیله خب حالا بیا صبحونه
ات.رفتم نشستم پشت میز جیمین هم اومد نشست
نوتلا رو برداشتم عاشق نوتلا ام کشیدم رو نون داشتم میخوردم که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین.سلام مامان...نه داریم صبحونه میخوریم...باشه میایم،مامان منو ات میخایم شب یه موضوع مهم رو بهتون بگیم...شب میفهمین
ات.داشتم جیمین رو نگاه میکردم،گوشی رو قطع کرد....جیمین چرا گفتی شب؟
جیمین.خب چه فرقی میکنه بلاخره که باید بهشون بگیم
ات.اگه قبول نکردن چی؟
جیمین.خب قبول نکنن،ات منو تو همو دوست داریم تا وقتی عاشق همیم دیگه کی میتونه تو زندگی ما دخالت کنه هوم؟
اینقدر استرس نداشته باش همه چیز درست میشه حالا هم صبحونتو بخور
ات.باشه....وقتی جیمین اینطوری گفت یکم از استرسم کم شد صبحونموم رو خوردیم
ات.من ظرفا رو جم میکنم
جیمین.باشه..میگم ات نظرت چیه مامان بابارو دعوت کنیم یه رستوران تا بهشون بگیم؟
ات.باشه خوبه
جیمین.خب پس من میرم بیرون یکم کار دارم اونا رو انجام میدم تا یه ساعت دیگه میام خونه
ات.باشه،خدافظ
جیمین.خدافظ
ات
جیمین رفت منم رفتم ظرفا رو گذاشتم توی سینک خب الان که جیمین نیست چیکار کنم..آها میرم حیاط پشتی به گلا آب میدم....نیم ساعت فقط داشتم به گلا آب میدادم نیم ساعت بعدی هممم..دراما میبینم
داشتم فیلمو میدیم همراهش چیپس هم میخوردم که صدای در اومد رفتم درو باز کردم جیمین بود
ات.سلام اوپا جون
جیمین.سلام عزیزم...
پرش زمانی شب
جیمین.ات عزیزم آماده ای؟
ات.اره اره الان میام
تو آینه یه نگاه به خودم انداختم یه پیراهن قرمز که خیلی به پوست سفیدم میومد با کفش پاشنه بلند مشکی پوشیده بودم
رفتم پایین
جیمین.اوه چه خوشگل شدی
ات.منظورت اینه خوشگل ترر شدم؟
جیمین.اره منظورم همون بود😂...
۱۳.۲k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.