P3
رو به هممون گفت : کدوم از شما کار گل کاری بلده ؟
خیلی ها دستشون رو بردن بالا که جیسو هم جزوشون بود . اون بلد بود ولی من نبودم چون اون از همون بچگی هر وقت موقعه استراحت بود میرفت توی حیاط و از باغبون ، باغبونی رو یاد میگرفت حتی توی عمارت قبلی هم از نگهبان ها رانندگی رو باد گرفته بود .
چند نفری مثل من دستشون رو نبردن بالا .
خانم پارک:شماها برید توی حیاط اونایی هم که خونه میمونن بیان اینجا .
رفتیم سمت خانم پارک که کارها رو بینمون تقسیم کرد و طی زدن افتاد به من . خوبه همون اول خواستم از این کارا بهم نیوفته ها عجب شانسی دارم رفتم و شروع کردم طی زدم .
کل سالن رو طی زدم که کارم تموم شد و رفتم طی رو گذاشتم سر جاش داشتم به سمت اتاق حرکت میکردم که احساس کردم یه چیزی پست سرم افتاد زمین . برگشتم و بهش نگاه کردم یه پسر مو مشکی با یه تیشرت سرمه ای و یه شلوار لی که زانو هاش پاره بود و یه دستش تتو بود .
بلند شد وایساد و گفت : تو اینجا رو طی کشیدی ؟
عصبانیت خاصی توی چشماش بود خواستم چیزی بگم که با صداش نفسم قطع شد :تو اینجا رو طی کشیدی ؟ (با داد)
ا/ت: خوب من ..... من ..... چیزه
حرفم تموم نشده بود که داغیه چیزی رو توی صورتم حس کردم و پخش زمین شدم که از یغم گرفت و بلندم کرد کشیدم و بردم سمت یه اتاق در اتاق رو باز کرد و پرتم کرد توش که افتادم زمین بعد در اتاق رو بست و قفلش کرد پاشدم رفتم سمت در و گفتم : لطفا این درو باز کنید
اما صدایی نشنیدم فهمیدم که رفته ، دور ورو نگاه کردم یه اتاق بزرگ بود حتما مال خودش بود چون کلیدش رو داشت ولی این کی بود ؟ چرا اینطوری کرد ؟ نکنه ارباب زاده ی خشن که میگفتن اینه ؟ نه اگه اینه که فاتحم خوندس . رفتم یه گوشه و زانوهامو بغل کردم نمیدونم چرا اما انگار از اینکه توی این اتاق حبس بودم ترسیده بودم .
دو ساعتی بود که توی همون حالت نشسته بودم که قفله در اتاق باز شد و همون پسره اومد تو و اروم با پاش زد بهم
خیلی ها دستشون رو بردن بالا که جیسو هم جزوشون بود . اون بلد بود ولی من نبودم چون اون از همون بچگی هر وقت موقعه استراحت بود میرفت توی حیاط و از باغبون ، باغبونی رو یاد میگرفت حتی توی عمارت قبلی هم از نگهبان ها رانندگی رو باد گرفته بود .
چند نفری مثل من دستشون رو نبردن بالا .
خانم پارک:شماها برید توی حیاط اونایی هم که خونه میمونن بیان اینجا .
رفتیم سمت خانم پارک که کارها رو بینمون تقسیم کرد و طی زدن افتاد به من . خوبه همون اول خواستم از این کارا بهم نیوفته ها عجب شانسی دارم رفتم و شروع کردم طی زدم .
کل سالن رو طی زدم که کارم تموم شد و رفتم طی رو گذاشتم سر جاش داشتم به سمت اتاق حرکت میکردم که احساس کردم یه چیزی پست سرم افتاد زمین . برگشتم و بهش نگاه کردم یه پسر مو مشکی با یه تیشرت سرمه ای و یه شلوار لی که زانو هاش پاره بود و یه دستش تتو بود .
بلند شد وایساد و گفت : تو اینجا رو طی کشیدی ؟
عصبانیت خاصی توی چشماش بود خواستم چیزی بگم که با صداش نفسم قطع شد :تو اینجا رو طی کشیدی ؟ (با داد)
ا/ت: خوب من ..... من ..... چیزه
حرفم تموم نشده بود که داغیه چیزی رو توی صورتم حس کردم و پخش زمین شدم که از یغم گرفت و بلندم کرد کشیدم و بردم سمت یه اتاق در اتاق رو باز کرد و پرتم کرد توش که افتادم زمین بعد در اتاق رو بست و قفلش کرد پاشدم رفتم سمت در و گفتم : لطفا این درو باز کنید
اما صدایی نشنیدم فهمیدم که رفته ، دور ورو نگاه کردم یه اتاق بزرگ بود حتما مال خودش بود چون کلیدش رو داشت ولی این کی بود ؟ چرا اینطوری کرد ؟ نکنه ارباب زاده ی خشن که میگفتن اینه ؟ نه اگه اینه که فاتحم خوندس . رفتم یه گوشه و زانوهامو بغل کردم نمیدونم چرا اما انگار از اینکه توی این اتاق حبس بودم ترسیده بودم .
دو ساعتی بود که توی همون حالت نشسته بودم که قفله در اتاق باز شد و همون پسره اومد تو و اروم با پاش زد بهم
۱۵.۶k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.