گربه ی حسود
part ²
جوابی نداد و صاف تو چشمای اون فرد نگا کرد
–کَری؟
≠ نه
–جوابشونو بده
≠حال ندارم
– پرو جدیدا زیاد شده
≠ موهامو ول کن
×بچه جون عجب رویی داری به هیسونگ دستور میدی
≠ هیسونگ کیه؟
–من
=هیسونگ چخبر
پسرک با دیدن برادرش چشماشو بست
÷هیونگ این بچه رو میشناسی
=نه
با این جواب خورد شد و چشماشو باز کرد
=چشماشو نگا
تا خواشتن به چشماش نگا کنن چشماشو بست
هانا: هه عجب رویی داره چشماتو باز کن
سرشو به یه طرف دیگه چرخوند
– دیگه اعصابم نمیکشه
سر پسرک رو چرخوند و یغشو گرفت
–پشتت به کی گرمه که انقدر خودسری هرزه کوچولو
یونا: انگار که ددی داره که خرجشو بده
≠ بی خانواده که نیستم
جوا: اونبابا زبون باز کردی
÷از کجا معلوم با خانواده نیستی
هانا: منظورش از خانواده ددیشه
×بچه ها نگا میخوام گربه هه رو شوت کنم بیوفته پایین
به اون فرد نگا کرد که لحظه ای بعد گربشو شوت کرد و از پنجره افتاد پایین سریع به پایین نگا کرد و گربشو غرق در خون دید
نا خداگاه بغضش گرفت
×حالا از کی بود
×عه بچه ها نگا جیهون
سرشو چرخوند سمت بچه های دبیرستان قبلیش
×ولش کنید بیاین بریم
چریونگ: اینا همونایی نبودن که برای باز دید اومده بودن اینجا؟ اینو از کجا میشناختن
پسرک از جاش بلند شد و سمت اون فرد که گربشو انداهته بود پایین رفت و یغشو گرفت و از پنجره پرتش کرد پایین
هانا: تـ.... تو چیکار کردی
مدیر: کز اینو پرت کرد پایین
همه اون پسر که بدنش پر زخم بود نگا کردن
و همه به پسرک اشاره کردم
مدیر: من تعریفتو شنیده بودم
دستاشو تو جیبش کرد که لرزش دستاش معلوم نشه
×تو چطور جرعت کردی منو پایین پرت کنی
≠توهم گربه ی منو پایین پرت کردی
مدیر: اون یه گربه بود
≠ خب
مدیر: اون یه حیوون بود
≠ مگه اینم حیوون نیست؟
×پسره ی حرومزاده
≠ هرچی میخوای بهم بگو برام عادیه چیزی نیست که بخاطرش ناراحت بشم بکشم تیکه تیکم کن درموردم بد بگو هر کاری میخواب بکن واکنشی نشون نمیدم
×جنده ها بدشون نمیاد باهاشون بد حرف بزنن
≠اوهوم درست مثل مادرت
×عـ... عوضی
–بچه جون زیادی داری رو پیدا میکنی هنوز دوساعت نیست اومدی اینجا رو پیدا کردیا
= ولش کن مهم نیست
نارا: هیونگ تو میشناسین
=اقا پدر اون با مادر من ازدواج کرده بوده و تمام الان طلاق گرفتن اوکی؟
تیا: زندگیتم که نکبت باره
چرخید سمت اون دختر و ابروشو بالا داد
≠ حداقلش مدال المپیک داره تو چی؟
هانا: برا جندگی؟
≠ خیر همه رو مثل خودت نبین برای تکواند ـ
یونا: داره میره رو مخم هیسونگ بزن بکشش
≠اگر میخوای بکشیم لازم نیست دستای اونو الوده کنی
یه دونه سرنگ هوا برداشت و به اون دختر نشون داد
≠اگر واقعا دلت میخواد از دستم راحت بشی انجامش میشم
یونا: اره انجامش بده
÷
جوابی نداد و صاف تو چشمای اون فرد نگا کرد
–کَری؟
≠ نه
–جوابشونو بده
≠حال ندارم
– پرو جدیدا زیاد شده
≠ موهامو ول کن
×بچه جون عجب رویی داری به هیسونگ دستور میدی
≠ هیسونگ کیه؟
–من
=هیسونگ چخبر
پسرک با دیدن برادرش چشماشو بست
÷هیونگ این بچه رو میشناسی
=نه
با این جواب خورد شد و چشماشو باز کرد
=چشماشو نگا
تا خواشتن به چشماش نگا کنن چشماشو بست
هانا: هه عجب رویی داره چشماتو باز کن
سرشو به یه طرف دیگه چرخوند
– دیگه اعصابم نمیکشه
سر پسرک رو چرخوند و یغشو گرفت
–پشتت به کی گرمه که انقدر خودسری هرزه کوچولو
یونا: انگار که ددی داره که خرجشو بده
≠ بی خانواده که نیستم
جوا: اونبابا زبون باز کردی
÷از کجا معلوم با خانواده نیستی
هانا: منظورش از خانواده ددیشه
×بچه ها نگا میخوام گربه هه رو شوت کنم بیوفته پایین
به اون فرد نگا کرد که لحظه ای بعد گربشو شوت کرد و از پنجره افتاد پایین سریع به پایین نگا کرد و گربشو غرق در خون دید
نا خداگاه بغضش گرفت
×حالا از کی بود
×عه بچه ها نگا جیهون
سرشو چرخوند سمت بچه های دبیرستان قبلیش
×ولش کنید بیاین بریم
چریونگ: اینا همونایی نبودن که برای باز دید اومده بودن اینجا؟ اینو از کجا میشناختن
پسرک از جاش بلند شد و سمت اون فرد که گربشو انداهته بود پایین رفت و یغشو گرفت و از پنجره پرتش کرد پایین
هانا: تـ.... تو چیکار کردی
مدیر: کز اینو پرت کرد پایین
همه اون پسر که بدنش پر زخم بود نگا کردن
و همه به پسرک اشاره کردم
مدیر: من تعریفتو شنیده بودم
دستاشو تو جیبش کرد که لرزش دستاش معلوم نشه
×تو چطور جرعت کردی منو پایین پرت کنی
≠توهم گربه ی منو پایین پرت کردی
مدیر: اون یه گربه بود
≠ خب
مدیر: اون یه حیوون بود
≠ مگه اینم حیوون نیست؟
×پسره ی حرومزاده
≠ هرچی میخوای بهم بگو برام عادیه چیزی نیست که بخاطرش ناراحت بشم بکشم تیکه تیکم کن درموردم بد بگو هر کاری میخواب بکن واکنشی نشون نمیدم
×جنده ها بدشون نمیاد باهاشون بد حرف بزنن
≠اوهوم درست مثل مادرت
×عـ... عوضی
–بچه جون زیادی داری رو پیدا میکنی هنوز دوساعت نیست اومدی اینجا رو پیدا کردیا
= ولش کن مهم نیست
نارا: هیونگ تو میشناسین
=اقا پدر اون با مادر من ازدواج کرده بوده و تمام الان طلاق گرفتن اوکی؟
تیا: زندگیتم که نکبت باره
چرخید سمت اون دختر و ابروشو بالا داد
≠ حداقلش مدال المپیک داره تو چی؟
هانا: برا جندگی؟
≠ خیر همه رو مثل خودت نبین برای تکواند ـ
یونا: داره میره رو مخم هیسونگ بزن بکشش
≠اگر میخوای بکشیم لازم نیست دستای اونو الوده کنی
یه دونه سرنگ هوا برداشت و به اون دختر نشون داد
≠اگر واقعا دلت میخواد از دستم راحت بشی انجامش میشم
یونا: اره انجامش بده
÷
۸۹۱
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.