فیک از بایسم بانی
ویو ات
دیشب من و کوک با هم دعوا کردیم سر اینکه رو ورقه هاش قهوه ریختم و بنظرم زیاده روی کرد و الانم باهام چ.صه و من بدتر از خودش باهاش چ.صم😅
صبح بیدار شدم و یه قهوه با یدونه کیک برای صبحانه خوردم امروز کوک میخواست بره کمپانی و منم تصمیم گرفتم برم خونه رفیقم یعنی مینجی پس لباسام رو پوشیدم و سوییچ رو برداشتم و بدونه توجه به نگاه های متعجب کوک از خونه زدم بیرون، سر راه هم به نامجون زنگ زدم که نمیتونم امروز بیام کمپانی چون با کوک چ.صم( بهله دیگه عضو هشتم هم هستم😎)
بعد چن مین رسیدم خونه ی مینجی و زنگ در رو زدم
علامت مینجی:~/علامت ات:-
~ها کیه؟
-بی ن.اموس منم حالا دیگه رفیقتم نمیشناسی؟😑( یعنی خدایا منو بکش از این حجم صمیمیت🤌🏻)
~عه ات تویی؟ *در رو باز کرد*
اس.کل ساعت هشت صبحه آخه الان باید منو از خواب بیدار کنی؟
-اگه اجازه میدی بیام تو
~بیا عشقم
خو تعریف کن چیشده منو ساعت 8 صبح بیدار کردی
*دیگه ات میشینه همچیو تعریف میکنه
★ویو کوک★
دیشب با ات قهر کردم ولی الان احساس میکنم خیلی زیاده روی کردم ولی خب تقصیر خودش بود😒
رفتم تو آشپزخونه دیدم ات قهوه درست کرده رفتم یه لیوان ریختم و با کیک خوردم بعدش لباسامو پوشیدم که برم کمپانی که خواستم برای آخرین بار گوشیمو چک کنم که دیدم تهیونگ برام یه ویدیو فرستاده رفتم بازش کردم و دیدم پ.رنه عاح ش.ت حالا چجوری برم کمپانی؟ این د.یک ش.ق شدمم داره شلوارمو جر میده
واستا زنگ بزنم ات
*زنگ زده به ات*
*علامت کوک:+/علامت ات:-*
+بیبی
-چی میگی؟🙄
+میشه برگردی خونه؟
-نه سوال بعدی
+لطفا
-نه
+لطفا
-نه
*ات قطع میکنه*
-بنظرت چیکارم داشت اینطوری التماس میکرد؟
~گ.مشو خونه ببین دوس پسرت چیکارت داره
-*درحالی که وسایلشو برداشت*باشه بابا
_________________________________________
ادامه داره.......
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
دیشب من و کوک با هم دعوا کردیم سر اینکه رو ورقه هاش قهوه ریختم و بنظرم زیاده روی کرد و الانم باهام چ.صه و من بدتر از خودش باهاش چ.صم😅
صبح بیدار شدم و یه قهوه با یدونه کیک برای صبحانه خوردم امروز کوک میخواست بره کمپانی و منم تصمیم گرفتم برم خونه رفیقم یعنی مینجی پس لباسام رو پوشیدم و سوییچ رو برداشتم و بدونه توجه به نگاه های متعجب کوک از خونه زدم بیرون، سر راه هم به نامجون زنگ زدم که نمیتونم امروز بیام کمپانی چون با کوک چ.صم( بهله دیگه عضو هشتم هم هستم😎)
بعد چن مین رسیدم خونه ی مینجی و زنگ در رو زدم
علامت مینجی:~/علامت ات:-
~ها کیه؟
-بی ن.اموس منم حالا دیگه رفیقتم نمیشناسی؟😑( یعنی خدایا منو بکش از این حجم صمیمیت🤌🏻)
~عه ات تویی؟ *در رو باز کرد*
اس.کل ساعت هشت صبحه آخه الان باید منو از خواب بیدار کنی؟
-اگه اجازه میدی بیام تو
~بیا عشقم
خو تعریف کن چیشده منو ساعت 8 صبح بیدار کردی
*دیگه ات میشینه همچیو تعریف میکنه
★ویو کوک★
دیشب با ات قهر کردم ولی الان احساس میکنم خیلی زیاده روی کردم ولی خب تقصیر خودش بود😒
رفتم تو آشپزخونه دیدم ات قهوه درست کرده رفتم یه لیوان ریختم و با کیک خوردم بعدش لباسامو پوشیدم که برم کمپانی که خواستم برای آخرین بار گوشیمو چک کنم که دیدم تهیونگ برام یه ویدیو فرستاده رفتم بازش کردم و دیدم پ.رنه عاح ش.ت حالا چجوری برم کمپانی؟ این د.یک ش.ق شدمم داره شلوارمو جر میده
واستا زنگ بزنم ات
*زنگ زده به ات*
*علامت کوک:+/علامت ات:-*
+بیبی
-چی میگی؟🙄
+میشه برگردی خونه؟
-نه سوال بعدی
+لطفا
-نه
+لطفا
-نه
*ات قطع میکنه*
-بنظرت چیکارم داشت اینطوری التماس میکرد؟
~گ.مشو خونه ببین دوس پسرت چیکارت داره
-*درحالی که وسایلشو برداشت*باشه بابا
_________________________________________
ادامه داره.......
#سناریو #سناریو_بی_تی_اس #بنگتن #بی_تی_اس #فیک #وانشات #یونگی #شوگا #کیم_سوک_جین #کیم_نامجون #رپ_مانستر
#جیهوپ #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئونجونگکوک #نفر_بعدی_درکار_نیست #نفر_بعدی_هیتر_ها_هستند
۱۶.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.