𝓜𝔂 𝓼𝓱𝓪𝓻𝓮 𝓸𝓯 𝔂𝓸𝓾..♡
سهم من از تو...♡
ₚ₁
بخش اخر:"کابوس رویایی"
"با گریه و داد میگفت:جیهوپاااا..جون من چشماتو باز کن من..من..بدون تو نمیتونم..."
دخترک همنجور با لباس خونی و دستای خونی و چشمای پر از اشک به صورت کسی که دوسش داشت نگاه میکرد به چشمایی که دیگه قرار نبود باز بشن اروم سرشو روی قلب جیهوپ گذاشت و گریش قطع شد و زمزمه کرد:"چرا دیگه نمیتپی؟چرا تنهام گذاشتی لعنتی"
یکدفعه ون مشکی روبه رو در باغ ایستاد که وقتی اعضا پیاده شدن با دیدن اون صحنه داد زدند:"نهههههه...
(نامجون)N.:دایانا...چیشده؟...چرا..چرا..؟؟
"که با دیدن بدن بیجون جیهوپ حرفش قطع شد.
(کوکی)K.:دوید به سمت دایانا داد زد"نهههه..جیهوپپ..هیووونگ...لطفا..لطفا چشماتو بازکن....قول میدم..قول میدم..دیگه..دیگه اتاقتو بهم نریزم...قول میدم خودم..لباسامو مرتب کنم..(با گریه و لکنت)
(جین)J:" اخر از همه اومد بیرون و با دیدن چهرهای اون سه نفر افتاد زمین"
"(تهیونگ)Vو (شوگا)Y که با خنده از ون پیاده میشدن وقتی صدا و چهره بقیه رو دیدن شوکه به سمت دایانا اومدن و.. تهیونگ داد زد:"چیشده؟..چرا؟..چرا؟؟اینجا چخبرهههه؟"
"(شوگا)Y:" شوکه و با گریه گفت:چیهوپ..خواهش میکنم....مگه..مگه قرار نبود برای اهنگ جدیدمون باهم رپ بخونیم هااا؟
چرا..چرا..بی معرفتتتتت!!"
(جین)J گفت:"دایانا..چیشده..چرا چیزی نمیگی هااا؟ جیهوپ چ بلایی سرش اومدهههه؟؟بگو که این فقط یه شوخیه..هوسوکا بلند شوووو بسه این بازی مسخره رو تمومو کنین!!"(با داد)
دایانا که تا اون موقع فقط شنونده بود به سختی لب باز کرد:"اون دیگه رفته..من..من.."
(نامجون):"تو..چی؟؟؟
(کوکی)K:"حرففف بزننن..دایاناااااا(باداد)
دایانا:"من باعث شدم..ک...ک...اون..تیر..بخوره"(با لکنت و گریه)
"یکدفعه از خواب پرید صورتش عرق کرده بود و میشد صدای قلبشو شنید دوباره اون کابوس وحشتناک ب خوابش اومد مدت ها بود نتونسته بود اروم بخوابه خودشو دلیل مرگ عزیزترین کسش می دونست.. از روی تخت بلند شد و به طرف کشوی میزش حرکت کرد کشو رو باز کرد و تیغ رو برداشت و مثل همیشه هروقت این کابوس وحشت انگیز به خوابش میومد یه زخم عمیق روی دستش ایجاد میکرد..ازخودش بدش میومد..تیغ روی یه ناحیه از دستش گذاشت و محکم روی دستش کشید که باعث سوزشی شد و خون اومد.."
لایک؟
ₚ₁
بخش اخر:"کابوس رویایی"
"با گریه و داد میگفت:جیهوپاااا..جون من چشماتو باز کن من..من..بدون تو نمیتونم..."
دخترک همنجور با لباس خونی و دستای خونی و چشمای پر از اشک به صورت کسی که دوسش داشت نگاه میکرد به چشمایی که دیگه قرار نبود باز بشن اروم سرشو روی قلب جیهوپ گذاشت و گریش قطع شد و زمزمه کرد:"چرا دیگه نمیتپی؟چرا تنهام گذاشتی لعنتی"
یکدفعه ون مشکی روبه رو در باغ ایستاد که وقتی اعضا پیاده شدن با دیدن اون صحنه داد زدند:"نهههههه...
(نامجون)N.:دایانا...چیشده؟...چرا..چرا..؟؟
"که با دیدن بدن بیجون جیهوپ حرفش قطع شد.
(کوکی)K.:دوید به سمت دایانا داد زد"نهههه..جیهوپپ..هیووونگ...لطفا..لطفا چشماتو بازکن....قول میدم..قول میدم..دیگه..دیگه اتاقتو بهم نریزم...قول میدم خودم..لباسامو مرتب کنم..(با گریه و لکنت)
(جین)J:" اخر از همه اومد بیرون و با دیدن چهرهای اون سه نفر افتاد زمین"
"(تهیونگ)Vو (شوگا)Y که با خنده از ون پیاده میشدن وقتی صدا و چهره بقیه رو دیدن شوکه به سمت دایانا اومدن و.. تهیونگ داد زد:"چیشده؟..چرا؟..چرا؟؟اینجا چخبرهههه؟"
"(شوگا)Y:" شوکه و با گریه گفت:چیهوپ..خواهش میکنم....مگه..مگه قرار نبود برای اهنگ جدیدمون باهم رپ بخونیم هااا؟
چرا..چرا..بی معرفتتتتت!!"
(جین)J گفت:"دایانا..چیشده..چرا چیزی نمیگی هااا؟ جیهوپ چ بلایی سرش اومدهههه؟؟بگو که این فقط یه شوخیه..هوسوکا بلند شوووو بسه این بازی مسخره رو تمومو کنین!!"(با داد)
دایانا که تا اون موقع فقط شنونده بود به سختی لب باز کرد:"اون دیگه رفته..من..من.."
(نامجون):"تو..چی؟؟؟
(کوکی)K:"حرففف بزننن..دایاناااااا(باداد)
دایانا:"من باعث شدم..ک...ک...اون..تیر..بخوره"(با لکنت و گریه)
"یکدفعه از خواب پرید صورتش عرق کرده بود و میشد صدای قلبشو شنید دوباره اون کابوس وحشتناک ب خوابش اومد مدت ها بود نتونسته بود اروم بخوابه خودشو دلیل مرگ عزیزترین کسش می دونست.. از روی تخت بلند شد و به طرف کشوی میزش حرکت کرد کشو رو باز کرد و تیغ رو برداشت و مثل همیشه هروقت این کابوس وحشت انگیز به خوابش میومد یه زخم عمیق روی دستش ایجاد میکرد..ازخودش بدش میومد..تیغ روی یه ناحیه از دستش گذاشت و محکم روی دستش کشید که باعث سوزشی شد و خون اومد.."
لایک؟
۶.۷k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.