عشق سخت
part ¹
صبح زود بلند شدم و مثل همیشه رفتم تا برای خودم صبحونه درست کنم .
سلام من ا.ت هستم ۲۴ سالمه و ۷ ساله که در کره زندگی میکنم . پدرم یک تاجر کره ای بود که تو یکی از سفر هاش به فرانسه با مادرم آشنا میشه و با هم ازدواج میکنند و همانجا زندگی میکنند ، دو سال بعد از ازدواجشون من بدنیا میام ، زندگی خیلی خوبی داشتیم تا وقتی که یه روز پدر و مادرم با هم دعوا ی خیلی شدید میکنند . پدرم عصبانی میشه و از خانه میره بیرون ، فردای اون روز از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند پدرم تصادف کرده ، وقتی رسیدیم بیمارستان گفتند پدرم تموم کرده . شکستیم ، مادرم ناراحتی قلبی گرفت بعد یک سال فوت شده . به همین راحتی تنها آدمای زندگیم رو از دست دادم ، بخاطر همین آمدم کره تا شرکت های پدرم رو اداره کنم ، اولش سختم بود ۱۷ سال بیشتر نداشتم اما الان شرکت رو به اوج رساندم .
با صدای زنگ گوشیم به خودم آمدم ، جیسو بود . منشی شرکت بود اما خیلی با هم صمیمی بودیم .
صبح زود بلند شدم و مثل همیشه رفتم تا برای خودم صبحونه درست کنم .
سلام من ا.ت هستم ۲۴ سالمه و ۷ ساله که در کره زندگی میکنم . پدرم یک تاجر کره ای بود که تو یکی از سفر هاش به فرانسه با مادرم آشنا میشه و با هم ازدواج میکنند و همانجا زندگی میکنند ، دو سال بعد از ازدواجشون من بدنیا میام ، زندگی خیلی خوبی داشتیم تا وقتی که یه روز پدر و مادرم با هم دعوا ی خیلی شدید میکنند . پدرم عصبانی میشه و از خانه میره بیرون ، فردای اون روز از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند پدرم تصادف کرده ، وقتی رسیدیم بیمارستان گفتند پدرم تموم کرده . شکستیم ، مادرم ناراحتی قلبی گرفت بعد یک سال فوت شده . به همین راحتی تنها آدمای زندگیم رو از دست دادم ، بخاطر همین آمدم کره تا شرکت های پدرم رو اداره کنم ، اولش سختم بود ۱۷ سال بیشتر نداشتم اما الان شرکت رو به اوج رساندم .
با صدای زنگ گوشیم به خودم آمدم ، جیسو بود . منشی شرکت بود اما خیلی با هم صمیمی بودیم .
۳.۷k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.