«وقتی داخل ارایشگاه..»
«وقتی داخل ارایشگاه..»
چند روزی شده بود که برای تعطیلات تابستون به فرانس رفته بود .. تو این چند هفته که در فرانسه بود بهش خیلی خوش گذشته بود ..ولی کم کم داشت از رنگ موهاش که مشکی بود خسته میشد ...
سمت ارایشگاهی که خیلی اسمش رو شنیده بود و تعریف و تمجید های فراوانی داشت رفت..
همین که وارد شد کسانی که در ارایشگاه بودن بهش خیره شدن..براش عادی بود که بقیه از جذابیتی که داشت محوش بشن..
نوبت گرفت و روی یکی از صندلی های ارایشگاه نشست
نوبتش بعد از دختری بود که موهای بادومی تیره ایی داشت .. دختر رو میتونست از ایینه ایی که جلوش بود ببینه
فیس جذابی داشت ..
جیسونگ سعی کرد توجه ای بهش نکنه و خودش رو با گوشیش سر گرم کنه ..ولی موفق نبود
کلافه شد و گوشیش رو کنار گذاشت و منتظر موند نوبتش بشه
۰۰
وقتی کار دختر تموم شد میخواست از سر جاش بلند شه ولی انگار با چسب به صندلی چسبونده بودنش
اون دختر تیکه تیکه از موهاش رنگ آبی کمرنگ کرده بود
واقعا زیبا شده بود..
کسانی که در ارایشگاه حضور داشتن محو اون دختر شده بودن ..جیسونگ هم عضو همونا بود
دختر موهاش رو بالای سرش بست و بعد از پرداخت کردن مبلغ از اریشگاه خارج شد
«اقا..اقا»
کسی تکونش داد و اون رو از افکارش خارج کرد
«ا..او بله»
«نوبتتون شده لطفا اینجا بشینید»
جیسونگ نیم نگاهی به در ارایشگاه کرد و روی صندلی نشست
«خب..میخوایید چیکار کنید؟»
جیسونگ همونطور که به ایینه خیره شده بود لبخند محوی زد
« میخوام تیک تیک از موهام رو ابی کمرنگ کنم..»
"هانورا"
چند روزی شده بود که برای تعطیلات تابستون به فرانس رفته بود .. تو این چند هفته که در فرانسه بود بهش خیلی خوش گذشته بود ..ولی کم کم داشت از رنگ موهاش که مشکی بود خسته میشد ...
سمت ارایشگاهی که خیلی اسمش رو شنیده بود و تعریف و تمجید های فراوانی داشت رفت..
همین که وارد شد کسانی که در ارایشگاه بودن بهش خیره شدن..براش عادی بود که بقیه از جذابیتی که داشت محوش بشن..
نوبت گرفت و روی یکی از صندلی های ارایشگاه نشست
نوبتش بعد از دختری بود که موهای بادومی تیره ایی داشت .. دختر رو میتونست از ایینه ایی که جلوش بود ببینه
فیس جذابی داشت ..
جیسونگ سعی کرد توجه ای بهش نکنه و خودش رو با گوشیش سر گرم کنه ..ولی موفق نبود
کلافه شد و گوشیش رو کنار گذاشت و منتظر موند نوبتش بشه
۰۰
وقتی کار دختر تموم شد میخواست از سر جاش بلند شه ولی انگار با چسب به صندلی چسبونده بودنش
اون دختر تیکه تیکه از موهاش رنگ آبی کمرنگ کرده بود
واقعا زیبا شده بود..
کسانی که در ارایشگاه حضور داشتن محو اون دختر شده بودن ..جیسونگ هم عضو همونا بود
دختر موهاش رو بالای سرش بست و بعد از پرداخت کردن مبلغ از اریشگاه خارج شد
«اقا..اقا»
کسی تکونش داد و اون رو از افکارش خارج کرد
«ا..او بله»
«نوبتتون شده لطفا اینجا بشینید»
جیسونگ نیم نگاهی به در ارایشگاه کرد و روی صندلی نشست
«خب..میخوایید چیکار کنید؟»
جیسونگ همونطور که به ایینه خیره شده بود لبخند محوی زد
« میخوام تیک تیک از موهام رو ابی کمرنگ کنم..»
"هانورا"
۸.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.