پارت ۳۲
تابع قوانین جمهوری اسلامی
یونجون: نگران نباش عشقم نمیتونه هیچ غلطی بکنه حالا بیا بریم پایین عاقد منتظرمونه
باشه عشقم بریم
دست تو دست هم وارد سالن شدیم و روی میز نشستیم
عاقد: آقای چوی یونجون آیا حاضرید تا ابد در کنار خانم لی ات باشین ؟
بهم نگاه کردیم و لبخند زدیم تا میخواست بگه بله با صدای شلیک خونی روی صورتم پاشید ، یونجونی که تا چند ثانیه پیش با عشق بهم نگاه میکردیم و برای بله گفتن ذوق داشتیم حالا با یه تیر توی پیشونیش جسدش توی بغلم افتاده بود همه ی مهمونا جیغ زدن و پشت میز ها رفتن
یااا عشقم چشماتو باز کن زودباش هق هق زوباششش ( با داد) نه نه نهههههههههههه خواهش میکنم ترکم نکن نهه
درحالی که داشتم گریه میکردم و برای عشق از دست دادم فریاد میزدم نگاهم به هیونجینی که اون گوشه نشسته و با یه پوزخند به یونجون نگاه میکنه افتاد اشکام چند برابر شدو جسد عشقم رو توی بغل کشیدم
هوانگ هیونجین تاوانشو پس میدی
پرش زمانی به ۸ آوریل ۲۰۲۴:
روز دادگاه فرا رسیده بود بلاخره وقت مجازات هیونجین و اون مرتیکه گو بود مادر هیونجین برای اینکه پسرش رو مثل دخترش از دست نده جون یجی رو بخشید ولی من کسی بودم که برای مرگ یونجون ازش شکایت کرده بود پس به هیچ وجه پا پس نمیکشیدم هرچند هیونجین نفوذ خیلی زیادی داشت اما نمیتونست از این مجازات قصر در بره ولی با وجود قدرتش توی زندان رنجی نمیکشید
قاضی: حکم رو میخونم
با صدای قاضی حواسمو به هیونجین که تمام مدت به من خیره شده بود دادم
قاضی: مجرم گو ته نام محکوم به اعدام خواهد شد و مجرم هوانگ هیونجین.....به حبس ابد محکوم خواهد شد حرف آخری داری که بزنید آقای هوانگ
به من نگاه انداخت و شروع به صحبت کرد
_ فقط میخوام بگم که هیچ احساس پشیمونی ندارم تنها چیزی که ازش پشیمونم اینه که زندگیم رو از چنگم درآورن
بهم لبخندی زد و زیر لب به طوری که هیچکس نفهمه گفت
_ تو زندگی هستی که ازم گرفته شد متاسفم پایانمون اینطور شد
و از دادگاه رفت.....
یونجون: نگران نباش عشقم نمیتونه هیچ غلطی بکنه حالا بیا بریم پایین عاقد منتظرمونه
باشه عشقم بریم
دست تو دست هم وارد سالن شدیم و روی میز نشستیم
عاقد: آقای چوی یونجون آیا حاضرید تا ابد در کنار خانم لی ات باشین ؟
بهم نگاه کردیم و لبخند زدیم تا میخواست بگه بله با صدای شلیک خونی روی صورتم پاشید ، یونجونی که تا چند ثانیه پیش با عشق بهم نگاه میکردیم و برای بله گفتن ذوق داشتیم حالا با یه تیر توی پیشونیش جسدش توی بغلم افتاده بود همه ی مهمونا جیغ زدن و پشت میز ها رفتن
یااا عشقم چشماتو باز کن زودباش هق هق زوباششش ( با داد) نه نه نهههههههههههه خواهش میکنم ترکم نکن نهه
درحالی که داشتم گریه میکردم و برای عشق از دست دادم فریاد میزدم نگاهم به هیونجینی که اون گوشه نشسته و با یه پوزخند به یونجون نگاه میکنه افتاد اشکام چند برابر شدو جسد عشقم رو توی بغل کشیدم
هوانگ هیونجین تاوانشو پس میدی
پرش زمانی به ۸ آوریل ۲۰۲۴:
روز دادگاه فرا رسیده بود بلاخره وقت مجازات هیونجین و اون مرتیکه گو بود مادر هیونجین برای اینکه پسرش رو مثل دخترش از دست نده جون یجی رو بخشید ولی من کسی بودم که برای مرگ یونجون ازش شکایت کرده بود پس به هیچ وجه پا پس نمیکشیدم هرچند هیونجین نفوذ خیلی زیادی داشت اما نمیتونست از این مجازات قصر در بره ولی با وجود قدرتش توی زندان رنجی نمیکشید
قاضی: حکم رو میخونم
با صدای قاضی حواسمو به هیونجین که تمام مدت به من خیره شده بود دادم
قاضی: مجرم گو ته نام محکوم به اعدام خواهد شد و مجرم هوانگ هیونجین.....به حبس ابد محکوم خواهد شد حرف آخری داری که بزنید آقای هوانگ
به من نگاه انداخت و شروع به صحبت کرد
_ فقط میخوام بگم که هیچ احساس پشیمونی ندارم تنها چیزی که ازش پشیمونم اینه که زندگیم رو از چنگم درآورن
بهم لبخندی زد و زیر لب به طوری که هیچکس نفهمه گفت
_ تو زندگی هستی که ازم گرفته شد متاسفم پایانمون اینطور شد
و از دادگاه رفت.....
۳۷۹
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.