Part3۴
Part3۴
یونگی: اون وقت من کجام شبیه گربه هاست؟
سویا: اولان گربه نه و پیشی دومن همه جات
یونگی: عه حالا جرعت میکنی به رئیست میگی پیشی کوچولو؟
سویا: ببخشید خودت این جرعت رو بهم دادی
یونگی: عه
سویا: آره
یونگی: عههه
سویا: ارههه
یونگی: عهههه
سویا: ارههههه
یونگی: عهههههههه
سویا: عه بسه دیگه
یونگی: عقب بکش
سویا: نمیکشم
یونگی: چرا میکشی
سویا: نه...نمیکشم
یونگی: به زودی
سویا: خواهیم دید
یونگی: حرفت رو پس بگیر
سویا: در مورد چی؟
یونگی: گربه بودن من
سویا: نوچ تو گربه ای گربه
یونگی: نگو عههه
سویا: میگم عهههه
یونگی: کوچولو تر این حرفایی
سویا: نوچ...میبینی که با این کوچولو بودن بهت میگم گربه رئیس
کای: این جا چه خبره
سویا: هیچ گربه خان عصبیه
کای: چی؟ گربه؟😂🤣
یونگی: به چی میخندی؟
کای: وای وای 🤣😂
یونگی: گفتم به چب میخندی؟( پوکر)
کای: وای رئیس راست میگه😂🤣
سویا: عه دیدی گفتم😂
کای: وای خیلی خوب بود😂
یونگی: ( پوکر نگاشون میکنه )
کای: همیشه فکر میکرم به این که چقدر شبیه یه چیزی هستید ولی نمیفهمیدم ولی حالا فهمیدم😂🤣
سویا: بابا معلوم بود دیگه شبیه گریه هاست 😂🤣🤣
یونگی: از جلو چشمام خفه شید
سویا: 😂🤣
کای: 😂
یونگی: خفه میشید یا خفتون کنم؟
سویا: چشم چشم ( کنترل خنده)
کای: ببخشید رئیس( که چشمش به سویا میوفته و هر دو میترکن) 🤣🤣
یونگی: ای بابااااااااااا
...........
ادامه دارد.....
........
اینم سه پارت چون دیروز نزاستم البته اگه حال داشتم بیشر میزارم برید حال کنید😂😘❤️
یونگی: اون وقت من کجام شبیه گربه هاست؟
سویا: اولان گربه نه و پیشی دومن همه جات
یونگی: عه حالا جرعت میکنی به رئیست میگی پیشی کوچولو؟
سویا: ببخشید خودت این جرعت رو بهم دادی
یونگی: عه
سویا: آره
یونگی: عههه
سویا: ارههه
یونگی: عهههه
سویا: ارههههه
یونگی: عهههههههه
سویا: عه بسه دیگه
یونگی: عقب بکش
سویا: نمیکشم
یونگی: چرا میکشی
سویا: نه...نمیکشم
یونگی: به زودی
سویا: خواهیم دید
یونگی: حرفت رو پس بگیر
سویا: در مورد چی؟
یونگی: گربه بودن من
سویا: نوچ تو گربه ای گربه
یونگی: نگو عههه
سویا: میگم عهههه
یونگی: کوچولو تر این حرفایی
سویا: نوچ...میبینی که با این کوچولو بودن بهت میگم گربه رئیس
کای: این جا چه خبره
سویا: هیچ گربه خان عصبیه
کای: چی؟ گربه؟😂🤣
یونگی: به چی میخندی؟
کای: وای وای 🤣😂
یونگی: گفتم به چب میخندی؟( پوکر)
کای: وای رئیس راست میگه😂🤣
سویا: عه دیدی گفتم😂
کای: وای خیلی خوب بود😂
یونگی: ( پوکر نگاشون میکنه )
کای: همیشه فکر میکرم به این که چقدر شبیه یه چیزی هستید ولی نمیفهمیدم ولی حالا فهمیدم😂🤣
سویا: بابا معلوم بود دیگه شبیه گریه هاست 😂🤣🤣
یونگی: از جلو چشمام خفه شید
سویا: 😂🤣
کای: 😂
یونگی: خفه میشید یا خفتون کنم؟
سویا: چشم چشم ( کنترل خنده)
کای: ببخشید رئیس( که چشمش به سویا میوفته و هر دو میترکن) 🤣🤣
یونگی: ای بابااااااااااا
...........
ادامه دارد.....
........
اینم سه پارت چون دیروز نزاستم البته اگه حال داشتم بیشر میزارم برید حال کنید😂😘❤️
۹۶۳
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.