عشق یهویی³
عشقیهویی³
ات ـ اسیر شدیما..
م/ات ـ حالا..راستی تهیونگ میاد اتاق تو میخابه
ات ـ گوه میخوره
م/ات ـ تو گوه میخوری..گلم ی هفتهس دیگه
ات ـ باشه..ولی گفته باشم رو کاناپه میخابه هااا
م/ات ـ من دیگه نمیدونم...مرددد بیا بیرون پیر شدیممم
ب/ات ـ یوبس شدم...
م/ات ـ تو همیشهی خدا یوبسی..
ات ـ مامان بابا من کار دارم میرم بیرون
م/ات ـ هزچی نخوردی ک..
ات ـ اشکال نداره
م/ات ـ مواظب خودت باش...اینطوری میخای بری؟
ات ـ چرا چیه مگه؟
م/ات ـ خاکبرسرررر با شرتک میری بیروننن؟
ات ـ عواا فک کردم امادم..برو بیرون اماده بشم
م/ات ـ باشه..تا اون موقع برات ی لقمه میگیرم
ات ـ ممنون
ــ
کمه ولی قبول کنین
جیمایت؟
ات ـ اسیر شدیما..
م/ات ـ حالا..راستی تهیونگ میاد اتاق تو میخابه
ات ـ گوه میخوره
م/ات ـ تو گوه میخوری..گلم ی هفتهس دیگه
ات ـ باشه..ولی گفته باشم رو کاناپه میخابه هااا
م/ات ـ من دیگه نمیدونم...مرددد بیا بیرون پیر شدیممم
ب/ات ـ یوبس شدم...
م/ات ـ تو همیشهی خدا یوبسی..
ات ـ مامان بابا من کار دارم میرم بیرون
م/ات ـ هزچی نخوردی ک..
ات ـ اشکال نداره
م/ات ـ مواظب خودت باش...اینطوری میخای بری؟
ات ـ چرا چیه مگه؟
م/ات ـ خاکبرسرررر با شرتک میری بیروننن؟
ات ـ عواا فک کردم امادم..برو بیرون اماده بشم
م/ات ـ باشه..تا اون موقع برات ی لقمه میگیرم
ات ـ ممنون
ــ
کمه ولی قبول کنین
جیمایت؟
۱۸.۶k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.