↓¶♪„وقتی نمیتونستی حامله شی....“♪¶↑
↓¶♪„وقتی نمیتونستی حامله شی....“♪¶↑
★≈فیک≈★←کوک→
𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟷𝟶
↑فردا↓
میا:ا.ت..فکراتو کردی؟
ا.ت:ها؟
میا:میگم فکراتو کردی؟
ا.ت:آره
میا:خب میری یا نه؟
ا.ت:میرم
میا:نهههههه نروووو
ا.ت:گاوی؟
میا:آرهه..چیزه نهههه
ا.ت:(خنده ریز)
دوهیو:خاله خاله خالهههه
ا.ت:بله؟
دوهیو:واییی میدونستی با مامانم دیروز رفتم بازار برات چی خریدممم؟؟؟
ا.ت:وای برای من؟
دوهیو:البته نه برای تو ولی نگاش کنن
که یهو یه جعبه از پشتش در آورد و داد دستم
از دستش گرفتم و بازش کردم
که با چیزی که اشک تو چشام جمع شد
ا.ت:ای.ن (اشک از چشام میریزه)
میا:هی هی ما اینو نگرفتیم که گریه کنییی
یه کفش خیلی خوشگل
یه کفش کیوت بچه گونه رنگش سفید بود
خیلی گوگولی بود
جالبه شاید بگین ا.ت برای چی داره گریه میکنه ولی اینا همه ا.ت رو یاد جونگکوک میندازه
یعنی جونگکوک هم اینجوریه؟!
بربم ببینیم
←جونگکوک و جیمین→
↑تو پارک↓
جیمین:بیا اینجا بشین کوک
جونگکوک:عرررر جیمین ا.ت همیشه این پارک رو دوست داشت(گریه)
جیمین:دیگه اگه بزارممس//ت کنی
جونگکوک:جیمین
جیمین:بلی
جونگکوک:ا.ت همیشه بهم میگفت اگه دیگه بزارممست کنی(گریه)
جیمین:بیچاره حق داشت
جونگکوک:جیمیننننننننن
جیمین:بله بلهههههههههههههه؟
جونگکوک:دلم براش تنگ شدههه(گریه)
جیمین:وای وای جونگکوک الان یجوری میزنمت که بری تا ماه
جونگکوک:جیمینننننن(گریه)
جیمین:چیههه(انقدر خشته شده داره گریه میکنه)
جونگکوک:ا.ت همیشه میگفت تو ماه منی(گریه)
جیمین:جونگکوک خفه شو(گریه)
کل مردم تو پارک داشتن به این دوتا نگاه میکردن
جیمین که واقعا کلافه شده بود گفت
جیمین:جونگکوکککک بلندشووو دیگهههههه
جونگکوک:جیمین (گریه)
جیمین:باز چیه؟باز و.ت چیو میگفتتت
جونگکوک:همیشه میگفت بلندشو دیگه(گریه)
جیمین:دارک شد....
جونگکوک:(گریه)
که یکدفعه کوک بلندشد و رفت سمت آبشاری که تو پارک داشت
سرشو گذاشت داخل آب و صدای
قل قل قل قل قل در آورد
(منظورم اینه که نفسشو تو آب خالی کرد این صدا در اومد)
جیمین:خری مگهههههه
که یکدفعه یکی از اون ور پارک اومد اینجا
سونهو:داداش دیگه نزار مس//ت شه بدبخت میشی(خنده)
جیمین:همین کم بود تو بیای مسخرمون کنی(پوکر)
سونهو:اشکال ندار.....
که یهو جونگکوک سرشو از تو آب در آورد با داد گفت
جونگکوک:حق نداریییی دربارههه من ک*شعر بگگگیییییییی(داد)
و یهوشروع کرد دنبال کردن سونهو
جیمین که داشت نگاشون میکرد
فقط داشت سرشو از سر تاسف تکون میداد
جیمین:من دیگه رد دادم....
★≈فیک≈★←کوک→
𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟷𝟶
↑فردا↓
میا:ا.ت..فکراتو کردی؟
ا.ت:ها؟
میا:میگم فکراتو کردی؟
ا.ت:آره
میا:خب میری یا نه؟
ا.ت:میرم
میا:نهههههه نروووو
ا.ت:گاوی؟
میا:آرهه..چیزه نهههه
ا.ت:(خنده ریز)
دوهیو:خاله خاله خالهههه
ا.ت:بله؟
دوهیو:واییی میدونستی با مامانم دیروز رفتم بازار برات چی خریدممم؟؟؟
ا.ت:وای برای من؟
دوهیو:البته نه برای تو ولی نگاش کنن
که یهو یه جعبه از پشتش در آورد و داد دستم
از دستش گرفتم و بازش کردم
که با چیزی که اشک تو چشام جمع شد
ا.ت:ای.ن (اشک از چشام میریزه)
میا:هی هی ما اینو نگرفتیم که گریه کنییی
یه کفش خیلی خوشگل
یه کفش کیوت بچه گونه رنگش سفید بود
خیلی گوگولی بود
جالبه شاید بگین ا.ت برای چی داره گریه میکنه ولی اینا همه ا.ت رو یاد جونگکوک میندازه
یعنی جونگکوک هم اینجوریه؟!
بربم ببینیم
←جونگکوک و جیمین→
↑تو پارک↓
جیمین:بیا اینجا بشین کوک
جونگکوک:عرررر جیمین ا.ت همیشه این پارک رو دوست داشت(گریه)
جیمین:دیگه اگه بزارممس//ت کنی
جونگکوک:جیمین
جیمین:بلی
جونگکوک:ا.ت همیشه بهم میگفت اگه دیگه بزارممست کنی(گریه)
جیمین:بیچاره حق داشت
جونگکوک:جیمیننننننننن
جیمین:بله بلهههههههههههههه؟
جونگکوک:دلم براش تنگ شدههه(گریه)
جیمین:وای وای جونگکوک الان یجوری میزنمت که بری تا ماه
جونگکوک:جیمینننننن(گریه)
جیمین:چیههه(انقدر خشته شده داره گریه میکنه)
جونگکوک:ا.ت همیشه میگفت تو ماه منی(گریه)
جیمین:جونگکوک خفه شو(گریه)
کل مردم تو پارک داشتن به این دوتا نگاه میکردن
جیمین که واقعا کلافه شده بود گفت
جیمین:جونگکوکککک بلندشووو دیگهههههه
جونگکوک:جیمین (گریه)
جیمین:باز چیه؟باز و.ت چیو میگفتتت
جونگکوک:همیشه میگفت بلندشو دیگه(گریه)
جیمین:دارک شد....
جونگکوک:(گریه)
که یکدفعه کوک بلندشد و رفت سمت آبشاری که تو پارک داشت
سرشو گذاشت داخل آب و صدای
قل قل قل قل قل در آورد
(منظورم اینه که نفسشو تو آب خالی کرد این صدا در اومد)
جیمین:خری مگهههههه
که یکدفعه یکی از اون ور پارک اومد اینجا
سونهو:داداش دیگه نزار مس//ت شه بدبخت میشی(خنده)
جیمین:همین کم بود تو بیای مسخرمون کنی(پوکر)
سونهو:اشکال ندار.....
که یهو جونگکوک سرشو از تو آب در آورد با داد گفت
جونگکوک:حق نداریییی دربارههه من ک*شعر بگگگیییییییی(داد)
و یهوشروع کرد دنبال کردن سونهو
جیمین که داشت نگاشون میکرد
فقط داشت سرشو از سر تاسف تکون میداد
جیمین:من دیگه رد دادم....
۱۲.۸k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.