جادوگرسیاه و عشق ❤️🖤پارت۱۵
هیرا:مست شودم بودم
کوک داشت بهم نگاه میکردو لبخند میزد
توی صورتش نگاه کردم گفتم چی به چی لبخند میزنی هان؟
آدم خوشگل ندیدی مگه هان؟
ویو جونگکوک
داشتم بهش نگاه می کردم به نظرم خیلی کیوت بود
چشم های سبزه رنگش صورتش دست خودم نبود نگاهم روش قفل شوده بود با صدای خیلی بامزه گفت داری به چی لبخند میزنی خیلی بامزه بود نمیتونستم نخندم دست خودم نبود که دوباره گفت آدم خوشگل ندیدی با این حرفش بلند بلند خندیدم بیشتر کفری شودبود
ویوهیرا
با حرف بلند خندید یعنی من زشتم بیشتر کفریم کرد گفتم هان چی به نظرت یعنی من خوشگل نیستم هان؟
کوک باخنده گفت نه من کی گفتم تو خشگل نیستی
خیلی کفرم گرفت بود
بهش گفتم داری منو مسخره میکونی هان؟
پسر عوضی میدونی من کیم
من یه جادوگرم اگه بخام میتونم تو رو این قدر زشت کونم که همه ی دختر ازت فرار کون.
هیرا ادامه داد چون خیلی مست بودم
خب ببین کوکی میدونی من
جونگکوک:هان منو کوکی صدات کرد!
هیرا:گفت ببین کوکی من اولین بارم بود یه پسر رو می بوسم اونم توی بودی پس واسی خودت فکه نکون چون خیلی جذابی بودی بوست کردم نه چون نمیخاستم بفهمی که من یه جادوگرم پس خودت دست بالا از من نبین کلی پسر هست که از تو خیلی جذاب ترن. اگه من بخام میتونم باهر کدومشون باشم پس تو خیلی خوش شانس هستی که منو بوسیدمت این بدون
ویوکوک
خیلی کفری شود بود به خاطر خندیدنم به حرفش
که گفت من یه جادوگرم
به خاطر این که حواس منو برت کون منو بوسیده بود
ولی چرا وقتی فهمیدم که یه جادوگر برام تفاوت زیادی نداشت برام مهم نیست چرا
ازش نمیترسم یا بدم نمیاد واعقان نکون که من دوسش دارم
داشتم نگاهش میکردم که یه دفه یه چیزی گفت که خیلی کفریم کرد گفت پسر های جذاب تر از توهم هستن که میتونم باشون باشم نمیدونم چرا ولی یهو حسودیم شود
بلند شودم دستشو محکم گرفتم اون کشیدم به طرف
خودم محکم کمرشو با دست هام گرفتم
توی چشم های سبزرنگش نگاه کردم گفتم تو الان چی
گفتی که ازم من جذاب تر میخای هان؟
نشونت میدم
محکم لبمو روی لبش گذاشتم
این قدر محکم میخوردم و یا گاز میگرفتم که لبش زخم شود ولی بازم اعصبانی بودم و ادامه دادم
کوک داشت بهم نگاه میکردو لبخند میزد
توی صورتش نگاه کردم گفتم چی به چی لبخند میزنی هان؟
آدم خوشگل ندیدی مگه هان؟
ویو جونگکوک
داشتم بهش نگاه می کردم به نظرم خیلی کیوت بود
چشم های سبزه رنگش صورتش دست خودم نبود نگاهم روش قفل شوده بود با صدای خیلی بامزه گفت داری به چی لبخند میزنی خیلی بامزه بود نمیتونستم نخندم دست خودم نبود که دوباره گفت آدم خوشگل ندیدی با این حرفش بلند بلند خندیدم بیشتر کفری شودبود
ویوهیرا
با حرف بلند خندید یعنی من زشتم بیشتر کفریم کرد گفتم هان چی به نظرت یعنی من خوشگل نیستم هان؟
کوک باخنده گفت نه من کی گفتم تو خشگل نیستی
خیلی کفرم گرفت بود
بهش گفتم داری منو مسخره میکونی هان؟
پسر عوضی میدونی من کیم
من یه جادوگرم اگه بخام میتونم تو رو این قدر زشت کونم که همه ی دختر ازت فرار کون.
هیرا ادامه داد چون خیلی مست بودم
خب ببین کوکی میدونی من
جونگکوک:هان منو کوکی صدات کرد!
هیرا:گفت ببین کوکی من اولین بارم بود یه پسر رو می بوسم اونم توی بودی پس واسی خودت فکه نکون چون خیلی جذابی بودی بوست کردم نه چون نمیخاستم بفهمی که من یه جادوگرم پس خودت دست بالا از من نبین کلی پسر هست که از تو خیلی جذاب ترن. اگه من بخام میتونم باهر کدومشون باشم پس تو خیلی خوش شانس هستی که منو بوسیدمت این بدون
ویوکوک
خیلی کفری شود بود به خاطر خندیدنم به حرفش
که گفت من یه جادوگرم
به خاطر این که حواس منو برت کون منو بوسیده بود
ولی چرا وقتی فهمیدم که یه جادوگر برام تفاوت زیادی نداشت برام مهم نیست چرا
ازش نمیترسم یا بدم نمیاد واعقان نکون که من دوسش دارم
داشتم نگاهش میکردم که یه دفه یه چیزی گفت که خیلی کفریم کرد گفت پسر های جذاب تر از توهم هستن که میتونم باشون باشم نمیدونم چرا ولی یهو حسودیم شود
بلند شودم دستشو محکم گرفتم اون کشیدم به طرف
خودم محکم کمرشو با دست هام گرفتم
توی چشم های سبزرنگش نگاه کردم گفتم تو الان چی
گفتی که ازم من جذاب تر میخای هان؟
نشونت میدم
محکم لبمو روی لبش گذاشتم
این قدر محکم میخوردم و یا گاز میگرفتم که لبش زخم شود ولی بازم اعصبانی بودم و ادامه دادم
۱۱.۴k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.