اولین سفر تنهایی🧡🍂p ۱۱
جیمین:خب تعریف کنید ببینم چی شد
سومی همه چیزی رو برای جیمین تعریف کرد
جیمین:خب پس اینطور سومی خانم شما خجالت نمیکشی این دوتا رو دید میزنی
سومی:ای جیمین من که از قست ندیدم خب منم تو ماشین بودم
لیا:سوممیییییی(با داد)
سومی:چته چیه ها
لیا:کوک پیام داده(خر زوق شد)
سومی:خب حالا پادشاه که نیست اینجوری میکنی حالا چی گفته
لیا:گفته که برم پارک لیا
سومی:اووو پارکه هم به اسم خودته
لیا:حالا چی بپوشم
سومی:بیا اینو بپوش (عکسش رو میزارم)
لیا اون لباس رو پوشید و رفت پیش سومی
لیا:خوب شدم
سومی:اره برو برو دیر شد
لیا:وای راست میگی بای
سومی :اوکی بای
جیمین:سومی جونم بیا
سومی:چشم عشقم
اودم چیکارم داری
جیمین:بیا نزدیک تر
سومی اومد نزدیک و جیمین ل*ب*ش رو بوسید
جیمین:خیلی وقت بود مزت رو نچشیدم
سومی:منم همین طور
[پیش لیا و کوک]
لیا:سلام (سرد)
کوک:سلام ملکه
لیا:خوبه خوبه مزه نریز بی مزه (نیش خند)
کوک:دید خندید من بی مزه نیستم
لیا:خب بابا چیکار داشتی
کوک:میخواستم بدوزدمت
لیا:چی جانم
کوک لیا رو بغل میکنه و میبرتش توی ماشین
کوک:اینم از این بخواطر این صدات کردم بیای اینجا
لیا:منو ول کن عوضی
کوک:تو دیگه مال منی
لیا:نه من تورو دوست ندارم ولم کن (زد زیر گریه)
کوک:هی هی هی بانی کوچولو گریه نکن چشمای خوشگلت خراب میشه
لیا:ولم کن در ماشین رو باز کن (با گریه)
کوک:بیا فقط گریه نکن
لیا از ماشین رفت بیرون و گفت
لیا:ازت متنفرم
ویو کوک💗
با حرفی که لیا زد خیلی عصبانی شدم و سریع حرکت کردم و به سمت خونه رفتم اون یونای عوضی اشغال این کار رو کرد اخه این چه وقت اومدن از امریکا هست رفتم در خونرو باز کردم و اصلا حوصله ی یونا رو نداشتم
یونا:سلام عزیزم بهم قول داری که با هم س*ک*س کنیم
کوک:یونا این لباس رو عوض کن و برو بیرون از خونه ی من ه*ر*ز*ه
یونا:الان من ه*ر*ز*ه شدم یا اون لیای عوضیه اشغال
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع❌
اسلاید دوم لباس لیا 🖤
سومی همه چیزی رو برای جیمین تعریف کرد
جیمین:خب پس اینطور سومی خانم شما خجالت نمیکشی این دوتا رو دید میزنی
سومی:ای جیمین من که از قست ندیدم خب منم تو ماشین بودم
لیا:سوممیییییی(با داد)
سومی:چته چیه ها
لیا:کوک پیام داده(خر زوق شد)
سومی:خب حالا پادشاه که نیست اینجوری میکنی حالا چی گفته
لیا:گفته که برم پارک لیا
سومی:اووو پارکه هم به اسم خودته
لیا:حالا چی بپوشم
سومی:بیا اینو بپوش (عکسش رو میزارم)
لیا اون لباس رو پوشید و رفت پیش سومی
لیا:خوب شدم
سومی:اره برو برو دیر شد
لیا:وای راست میگی بای
سومی :اوکی بای
جیمین:سومی جونم بیا
سومی:چشم عشقم
اودم چیکارم داری
جیمین:بیا نزدیک تر
سومی اومد نزدیک و جیمین ل*ب*ش رو بوسید
جیمین:خیلی وقت بود مزت رو نچشیدم
سومی:منم همین طور
[پیش لیا و کوک]
لیا:سلام (سرد)
کوک:سلام ملکه
لیا:خوبه خوبه مزه نریز بی مزه (نیش خند)
کوک:دید خندید من بی مزه نیستم
لیا:خب بابا چیکار داشتی
کوک:میخواستم بدوزدمت
لیا:چی جانم
کوک لیا رو بغل میکنه و میبرتش توی ماشین
کوک:اینم از این بخواطر این صدات کردم بیای اینجا
لیا:منو ول کن عوضی
کوک:تو دیگه مال منی
لیا:نه من تورو دوست ندارم ولم کن (زد زیر گریه)
کوک:هی هی هی بانی کوچولو گریه نکن چشمای خوشگلت خراب میشه
لیا:ولم کن در ماشین رو باز کن (با گریه)
کوک:بیا فقط گریه نکن
لیا از ماشین رفت بیرون و گفت
لیا:ازت متنفرم
ویو کوک💗
با حرفی که لیا زد خیلی عصبانی شدم و سریع حرکت کردم و به سمت خونه رفتم اون یونای عوضی اشغال این کار رو کرد اخه این چه وقت اومدن از امریکا هست رفتم در خونرو باز کردم و اصلا حوصله ی یونا رو نداشتم
یونا:سلام عزیزم بهم قول داری که با هم س*ک*س کنیم
کوک:یونا این لباس رو عوض کن و برو بیرون از خونه ی من ه*ر*ز*ه
یونا:الان من ه*ر*ز*ه شدم یا اون لیای عوضیه اشغال
ادامه دارد.........
اسکی ممنوع❌
اسلاید دوم لباس لیا 🖤
۸.۳k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.