ماه روشن من پارت 16
رفتم نشستم رو کاناپه و تلوزیون رو روشن کردم دیدم پدر زنم زنگ زد گوشی رو ورداشتم
گفت
پ. ه:به به داماد خوشگلم
-سلام پدر خوبی؟
پ. ه:بله تو خوبی دخترم خوبه؟
-مرسی پدر جان هلیا هم خوبه
پ. ه:خب خدا رو شکر ما فردا بعد از ظهر از ایران راه میوفتیم به سمت کره
-باشه پدر خدافظ
پ. ه:خدافظ عزیزم
از زبون جیمین
گوشی رو قطع کردم رفتم اشپز خونه هلیا رفت حموم امد بیرون
+ددی کجایی
-اینجام بیب
+چیکار میکنی
از زبون هلیا
جیمین امد منو کوبوند به دیوار و وحشیانه لبمو مک میزد جوری که هردومون طعم خون رو حس میکردیم
+هوم ددی خیلی خوشمزه ای
-اره بیبی مثل تو
+😈
-😈
-راستی بابات زنگ زده بود
+عه چی میگفت؟
-گفت فردا بعد از ظهر از ایران راه میوفته سمت کره
+وای
-چی شدی بیبیم
+لباس نگرفتم فردا به اجوما بگو بیاد خونه رو تمیز کنه
-باش باش از دست تو بیب
+😅
😅-
ببخشید کم گذاشتم فردا بعد مدرسه براتون میزارم
امروز هم کلی میزارم
پس حمایت کنید
گفت
پ. ه:به به داماد خوشگلم
-سلام پدر خوبی؟
پ. ه:بله تو خوبی دخترم خوبه؟
-مرسی پدر جان هلیا هم خوبه
پ. ه:خب خدا رو شکر ما فردا بعد از ظهر از ایران راه میوفتیم به سمت کره
-باشه پدر خدافظ
پ. ه:خدافظ عزیزم
از زبون جیمین
گوشی رو قطع کردم رفتم اشپز خونه هلیا رفت حموم امد بیرون
+ددی کجایی
-اینجام بیب
+چیکار میکنی
از زبون هلیا
جیمین امد منو کوبوند به دیوار و وحشیانه لبمو مک میزد جوری که هردومون طعم خون رو حس میکردیم
+هوم ددی خیلی خوشمزه ای
-اره بیبی مثل تو
+😈
-😈
-راستی بابات زنگ زده بود
+عه چی میگفت؟
-گفت فردا بعد از ظهر از ایران راه میوفته سمت کره
+وای
-چی شدی بیبیم
+لباس نگرفتم فردا به اجوما بگو بیاد خونه رو تمیز کنه
-باش باش از دست تو بیب
+😅
😅-
ببخشید کم گذاشتم فردا بعد مدرسه براتون میزارم
امروز هم کلی میزارم
پس حمایت کنید
۴.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.