یاقوت آبی چشمانت پارت ۲۲
شرمنده روند داستان یادم رفته بود مجبور شدم پارت ها رو از اول بخونم و خب دیدم باید یه چندتا چیزو یادآوری کنم رایحه ی چویا رز و شکلاته رایحه دازای قهوه علامت ها /آتسوشی ^تاچیهارا ٪کیوکا +چویا _دازای =آکوتاگاوا €موری £فوکو ₩کویو $ کونیکیدا @ رانپو ؟ رئیس ناشناس سازمان دشمن ؟؟ دستیار رئیس دشمن ( خب اینجا هویت دستیار و خواهر و برادش مشخص می شه)
___________
زاویه دید دکتر * لعنتی سکته قلبی کرده با خودت چیکار کردی بچه مگه نگفتم سیگار نکش و شراب نخور پس چرا بوی شراب و سیگار می دی مگه نگفتم آمپولو سر وقت تزریق کنه و دارو هات رو بخور مگه نگفتم تو محیط آروم بدون غم و نگرانی باش وگرنه حمله بهت دست می ده نکنه یادم رفت بهت بگم ممکنه در اثر حمله سکته قلبی کنی بخوابی و دیگه بیدار نشی...... این بار پنجم بود که داشتم بهش شوک می دادم اگه بیدار نشه دیگه تمومه اونوقت تو پرونده کاریم لکه ننگ مرگ یه پسر ۲۱ ساله به وجود می یاد زود باش بچه بلند شو
_* نمی فهمم چه خبره نه چویا منو ول نکن اگه ولم کنی مهم نیست با درد یا بی درد خودکشی می کنم یه گوله تو مغز موری که پهلو و دستت رو با چاقو جراحیش برید(اشاره به پارت های قبل) می زنم یه گوله هم تو مغز خودم تا بیام پیشت هرچند لیاقتت رو ندارم ......لطفا چویا ....صدای بوق ممتد دستگاه داره دیوونم می کنه ^*چویا پاشو لعنتی چت شد تو تو که همین چند ساعت پیش داشتی با کیوکا می خندیدی چی شد یهو =پس بالاخره مرد از شرش راحت شدیم(خیلی آروم زمزمه کرد فقط آتسوشی شنید) /* چویا سان به نظرم محترمه نباید این اتفاق براش بیوفته نباید بمیره هنوز خیلی جوانه ... صبر کن آکو چی گفت یعنی می خواد چویا سان بمیره اما اما چرا نمی فهمم اکو چرا انقدر بی رحم شده $* خب یه جورایی غم انگیزه اون پسره چویا هم جوانه هم زیبا یه جورایی از اون شب که تو کافه دیدمش یه حسی بهش پیدا کردم امگای زیبایی هستش و فکر کنم رایحشم رز و شکلاته خیلی خوش بو نمی خوام بمیره فکر کنم یه جورایی...... عاشق شدم @* کلاه فانتزی مهره ی مهمیه نمی شه از دستش داد به قدرتش نیاز داریم
پرستار رو به دکتر : دکتر دکتر خدارو شکر .... ضربانش برگشت
مکان نامعلوم ☆
فئودر : ظاهرا یه مشکلی واسه امگا کوچولو پیش اومده بردنش بیمارستان. ؟: چی همین الان عملیات رو کنسل کن آکانه (همون شخص (؟؟)) یه جاسوس بفرستید ببینید چه اتفاقی براش افتاده به هیچ عنوان نباید آسیب ببینه فهمیدید
آکانه : بله قربان(اشاره به یه مامور) تو بیا اینجا می ری بیمارستان و هرچی تونستی از حال چویا ناکاهارا اطلاعات گیر میاری (نزدیک مامور می شه ) اگه تونستی از برادر منم خبر بگیر اسمش ... اسمش رینوسکه هستش آکوتاگاوا رینوسکه....
_________ خب اینم از این پارت
___________
زاویه دید دکتر * لعنتی سکته قلبی کرده با خودت چیکار کردی بچه مگه نگفتم سیگار نکش و شراب نخور پس چرا بوی شراب و سیگار می دی مگه نگفتم آمپولو سر وقت تزریق کنه و دارو هات رو بخور مگه نگفتم تو محیط آروم بدون غم و نگرانی باش وگرنه حمله بهت دست می ده نکنه یادم رفت بهت بگم ممکنه در اثر حمله سکته قلبی کنی بخوابی و دیگه بیدار نشی...... این بار پنجم بود که داشتم بهش شوک می دادم اگه بیدار نشه دیگه تمومه اونوقت تو پرونده کاریم لکه ننگ مرگ یه پسر ۲۱ ساله به وجود می یاد زود باش بچه بلند شو
_* نمی فهمم چه خبره نه چویا منو ول نکن اگه ولم کنی مهم نیست با درد یا بی درد خودکشی می کنم یه گوله تو مغز موری که پهلو و دستت رو با چاقو جراحیش برید(اشاره به پارت های قبل) می زنم یه گوله هم تو مغز خودم تا بیام پیشت هرچند لیاقتت رو ندارم ......لطفا چویا ....صدای بوق ممتد دستگاه داره دیوونم می کنه ^*چویا پاشو لعنتی چت شد تو تو که همین چند ساعت پیش داشتی با کیوکا می خندیدی چی شد یهو =پس بالاخره مرد از شرش راحت شدیم(خیلی آروم زمزمه کرد فقط آتسوشی شنید) /* چویا سان به نظرم محترمه نباید این اتفاق براش بیوفته نباید بمیره هنوز خیلی جوانه ... صبر کن آکو چی گفت یعنی می خواد چویا سان بمیره اما اما چرا نمی فهمم اکو چرا انقدر بی رحم شده $* خب یه جورایی غم انگیزه اون پسره چویا هم جوانه هم زیبا یه جورایی از اون شب که تو کافه دیدمش یه حسی بهش پیدا کردم امگای زیبایی هستش و فکر کنم رایحشم رز و شکلاته خیلی خوش بو نمی خوام بمیره فکر کنم یه جورایی...... عاشق شدم @* کلاه فانتزی مهره ی مهمیه نمی شه از دستش داد به قدرتش نیاز داریم
پرستار رو به دکتر : دکتر دکتر خدارو شکر .... ضربانش برگشت
مکان نامعلوم ☆
فئودر : ظاهرا یه مشکلی واسه امگا کوچولو پیش اومده بردنش بیمارستان. ؟: چی همین الان عملیات رو کنسل کن آکانه (همون شخص (؟؟)) یه جاسوس بفرستید ببینید چه اتفاقی براش افتاده به هیچ عنوان نباید آسیب ببینه فهمیدید
آکانه : بله قربان(اشاره به یه مامور) تو بیا اینجا می ری بیمارستان و هرچی تونستی از حال چویا ناکاهارا اطلاعات گیر میاری (نزدیک مامور می شه ) اگه تونستی از برادر منم خبر بگیر اسمش ... اسمش رینوسکه هستش آکوتاگاوا رینوسکه....
_________ خب اینم از این پارت
۴.۳k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.