سلام آقاجان!

سلام آقاجان!
عصر پاییزیتان بخیر...
آقا یک چیزهایی هست ذهن ما را مشغول می‌کند...
مثل عقل...
عجیب است ها...
آقا! ما فهمیده ایم _با همان عقل نیم بند خودمان_ که فهم آدمها از عقل متفاوت است...
و فهمیده ایم که عقل داریم تا عقل...
همانطور که انسان داریم تا انسان...
و تازه فهمیده ایم خیلی وقتها که با یک کیلو چربی جمع شده توی سرمان دودوتا میکنیم و چهارتاهای نجومی و معاملات ده من نه شاهی... اصلا عاقلانه عمل نمی‌کنیم...
و این را هم خوب شیر فهم شده ایم که تا به این یک کیلو چربی اتکا میکنیم تهش میبازیم...
آقا جان!
ما از اولش هم با چربی رابطه خوبی نداشتیم و عطای آن را به لقایش بخشیدیم...
بماند برای زیانکاران دو عالمتان...
ما را همین عضو صنوبری شکل شفاف توی قفسه سینه که هر روز یک نفر می زند و هزار تکه اش میکند کافیست...
حالا شکست هم شکست...
شکسته اش هم شرف دارد به عقل آدمها...
ما نمیگوییم ها...
خودتان گفته اید فی قلوب المنکسره هستید...
آقا راستی تکه های شکسته دل ما که صورت احساستان را آزرده نمیکند؟ میکند؟
#الهام_جعفری
از نوشته های قدیمی اینستاگرامم بود...